فصل دوم- آثار مربوط به خاندان صفوی
مبحث اول- بقعه شیخ صفی الدین
اشاره
مهمترین اثر تاریخی اردبیل بقعه شیخ صفی الدین است که از بناهای کمنظیر تاریخی ایران و از حیث صنعت یکی از شاهکارهای معماری و کاشیکاری قرن هشتم هجری و سالهای بعد از آن میباشد. قسمت اصلی این بقعه بعد از درگذشت شیخ و بوسیله فرزند و جانشین وی شیخ صدر الدین موسی بوجود آمده و بنای آن قریب ده سال طول کشیده است و بطوریکه تاریخنویسان ذکر کردهاند مردم اردبیل و علاقمندان شیخ کمکهای شایانی برای ساختمان آن نمودهاند.
بین معمرین و سالخوردگان اردبیل چنین معروف است که معمار این بنا پس از آنکه پیهای ساختمان را ریخت مفقود گردید و هفت سال تلاش و کوشش مسئولان در جستجوی وی بینتیجه ماند. روزی معمار خود بخود پیدا شد و بنای ساختمان را آغاز نمود. وقتی از او سبب غیبت پرسیدند گفت که «این بنا یک خانه شخصی نیست و برای آینده ساخته میشود از اینرو باید طوری استحکام یابد که در طول قرون و اعصار استعداد بقا و استقامت داشته باشد و چون بقای هربنائی بر استحکام پایههای آن بستگی دارد ترسیدم قبل از آنکه پیها خشک و محکم شود مرا مجبور بشروع ساختمان نمایند و لذا مصلحت در آن دیدم که خود را مخفی سازم و بدینطریق باستحکام بنا کمک نمایم».
مورخان نوشتهاند که شیخ صفی الدین را در خانه خود، که بیرون دروازه اسفریس بوده است، بخاک سپردهاند. این همان خانهای است که در زمان حیات
ص: 201
خود شیخ به خانه «بله یوسف» مشهور بود و شیخ در آنجا خلوت مینمود. ابن بزاز در صفوة الصفا این موضوع را چنین آورده است «... مرقد منور آن مقام باشد که خانه بود در جنب خلوت قدس سره، و باغچه و حوضخانه و میان خلوتسرای عام و مزار مریدان است ... جائی که شیخ در مرض و صحت استراحت آنجا میکردی و آن مقام است که شیخ در آن موضع وجدی شده فرموده که از فیضی که نازل شد بدین مقام نصیبی رسید». جنازه شیخ روز دوشنبه 12 محرم 735 هجری قمری وقت ظهر در آنجا دفن گردید و درخت بیدی که در ایام زندگی بر حیاط خانه او سایه میافکند سایهافکن مزار وی شد.
بنای اصلی که در عهد شیخ صدر الدین موسی ساخته شده شامل مقبره خود شیخ صفی الدین و گنبد «اله. اله» بوده است و قسمتی از حرمخانه نیز از ساختمانهای آندوره میباشد. کاشیکاری آنقسمت از بنا هم در عهد شیخ صدر الدین صورت گرفته و کاشیهائی که بر بدنه و تاج گنبد مزبور دیده میشود یادگار آندوره و قدیمیترین کاشی این بنای تاریخی میباشد.
در باب نقشه آن بنا، آدام اوله آریوس مینویسد که «نقشه و طرح ساختمان را خود شیخ صدر الدین داده است آنهم بشکل معجزه. چنانکه بپدرش هم نسبت معجزه میدهند. او باستاد فرمان داده که چشم خود را ببندد و استاد چنین کرده و در رؤیای خود تصویر عمارتی را الهام یافته است که بعد از آن میبایست از روی آن ساختمان نماید.».
خود شیخ صدر الدین شبهای جمعه در آرامگاه شیخ میآمد و سوره «حم دخان» و «جمعه» و آیات دیگری از قرآن مجید تلاوت میکرد.
بعد از شیخ صدر الدین، بویژه در عهد سلاطین صفوی، تعمیراتی در آن بنا صورت گرفته قسمتهای دیگری بر آن اضافه گردیده است که مقبره شاه اسماعیل بزرگ
ص: 202
و گنبد آن، رواق فعلی، چینیخانه، مسجد جنتسرا و باغ و سر در بیرونی بقعه از جمله آنها میباشد. در سال 1307 قمری، یعنی در عهد ناصر الدین شاه قاجار هم، تعمیراتی در مسجد جنتسرا و خود بقعه بعمل آمده و کاشیکاری قسمتی از طاقهای مقابل رواق بقعه، از آثار آندوره میباشد.
در سمت شمالی میدان جلوی بقعه نیز سر در کاشیکاری شده بسیار مجلل و زیبائی از دوران شاه عباس دوم بود و بر بالای آن نقارهخانهای وجود داشت و کاشیهای معرق آن عالیترین نوع کاشی در ایران شناخته میشد.
مؤلف تاریخ صنایع ایران در اینباره مینویسد «کاشیکاری حیاط و سر در که در انتهای خیابان شیخ در مسافت کمی واقع شده فوق العاده زیباست. موزائیککاری آن طرح قشنگی دارد و با دقت بریده شده و رنگهای گوناگون در آن بکار رفته» است.
این بنا بر اثر حوادث و زلزلهها شکافهائی برداشته قسمت فوقانی آن، یعنی نقارهخانه، در اواخر سلطنت قاجاریان برچیده شده بود.
قسمت زیرین آن نیز با آنکه قابل مرمت و نگهداری بود در سال 1321 خورشیدی، به پیشنهاد فرماندار وقت، از طرف اداره کل باستانشناسی تخریب گردید و خوانچههای کاشی ممتاز آن پیاده گشته بوضع درهمی در یکی از انبارهای متروکه بقعه ریخته شد تا اگر در آینده توجه شخص علاقمندی بدین بنا معطوف گردد بار دیگر در محل مناسبی نصب شود.
کاشیهای مزبور در وسط حاوی این کتیبه بود «قد اتفق الفراغ من هذه العمارة الشریفة الرفیعه، فی ایام دولت خاقان الاعظم و السلطان المعظم، مالک الرقاب العرب و العجم، السلطان بن السلطان بن السلطان شاه عباس الصفوی الموسوی الحسینی بهادر خان
ص: 203
خلد اله مکه و سلطانه، (و) افاض اله علی العالمین بره و عدله و احسانه، بسعی امیر الکبیر المؤید بتأیید الملک المنان. نظر علیخان المتولی 1057».
این درگاه در قسمت شمال میدانی، که امروزه در جلوی بقعه شیخ صفی الدین موجود و بمیدان عالی قاپو معروف است، قرار داشت و چهبسا که وجه تسمیه آن میدان به عالی قاپو هم بسبب وجود آن درگاه بود زیرا قاپو در زبان ترکی بمعنی در سردر قدیمی نقارهخانه بقعه شیخ صفی الدین که در سال 1321 تخریب و برچیده شده است.
ص: 204
است و عالی همان کلمه عربی است که بمعنی رفیع و والا میباشد.
گفتار پیشینیان درباره بقعه شیخ صفی الدین:
میدان عالی قاپو و بیوتات و ملحقات آرامگاه شیخ صفی الدین در طول هفت قرن تاریخ خود تغییراتی یافته و سرانجام در عهد ما بوضعی درآمده است که در جای دیگر این فصل بشرح اجمالی آن اشاره شده است. مورخان و جهانگردان ایرانی و خارجی مطالب و سخنانی درباره گذشتههای این بقعه و مقام صوری و معنوی آن در نوشتههای خود باقی گذاشتهاند که برای اطلاع خوانندگان این کتاب بذکر قسمتهائی از آنها مبادرت مینمائیم:
خواندمیر در کتاب حبیب السیر، ضمن بیان بدایع ربع مسکون، نوشته است «.. اردبیل از این حیث که مسکن قدوة الاولیأ شیخ صفی الحق و الدین و اولاد کرامت نژاد آنحضرت بوده است بهترین بلاد عالم و قبله اقبال طوایف بنیآدم است ...
حالا اردبیل در کمال معموری و آبادانی است و ملجاء و مأمن اشراف طوایف انسانی، در مشاهد عطرسا و مراقد جنتآسای زبدة الاصفیاء مشار الیه و ذرّیت امامت منزلتش پیوسته خوان احسان گستردهاند و همواره سایه آن عتبه کعبه مرتبه صلای ضیافت خاص و عام در داده. بیت:
از ضیافت خانه خوان نوالش منع نیستدر گشاد است و صلا درداده خوان انداخته»
دایرة المعارف بریتانیکا در آن باره مینویسد «این بقعه عمارت بسیار عالی با کاشیکاری زیبائی است. مساجد و مدارس عالی دارد و کتابخانه بسیار مهمی در اوایل قرن 17 میلادی بوسیله شاه عباس بزرگ در آنجا ایجاد گردیده است که دارای عالیترین و کمیابترین کتابهای خطی بود ... در اوایل قرن 16 میلادی اردبیل مقصد کسانی بود که بقصد زیارت مقبره شیخ صفی الدین میآمدند. نقشه بقعه و عکس آن در سال 1897 میلادی بوسیله دکتر» F .Sarre of Berlin «تهیه شده و در سال 1901 منتشر گردیده است» .
ص: 205
تاورنیه تاجر و سیاح فرانسوی نیز، که در زمان شاه عباس ثانی بایران آمده، در سفرنامه خود نوشته است «از همه جای ایران مردم برای زیارت قبر شاه صفی باردبیل میآیند و این مسئله، باتفاق تجارت ابریشم که ذکرش خواهد آمد، اردبیل را یکی از معتبرترین شهرهای مملکت کرده است» و ضمن شرح قسمتهای مختلف بقعه آورده است که «آن مسجدی که شاه صفی در آنجا مدفون است منضم شده است بچندین بنای دیگر، که مدخل آنها از طرف میدان است که در جنوب آن یک کریاس عالی دیده میشود. درب مدخل مسجد با یک زنجیر آهن صلیبوار، که بحلقههای محکم وصل شده، حراست میشود. هر مقصر و جنایتکاری که دست بدان زنجیر برساند و داخل محوطه شود در امان است و کسی نمیتواند او را دستگیر نماید. حیاط مسجد بزرگ و طولانی است و از طرف خارج، پشت دیواری که بمیدان نگاه میکند، تمام طول دیوار دکاکین برای کسبه و اهل صنعت ساخته شده است. از این حیاط بزرگ اول داخل حیاط دوم میشوند که وسعتش کمتر است و با تختهسنگهای صاف مفروش شده یک جوی آب هم از وسط آن میگذرد. درب مدخل این حیاط هم مثل حیاط اول بزرگ و همانطور زنجیر آهنی بدان نصب شده است و این در سمت چپ در گوشه حیاط بزرگ واقع است و بتوسط یک کریاس داخل شده بطرف ایوانی که بسبک مملکت ساختهاند پیش میرود.
در روی آن ایوان همه قسم از زوار و متحصنین، که بواسطه امورات مختلفه بدانجا پناه آوردهاند، دیده میشوند و در این حیاط است که واردین وقت دخول ترک اسلحه و چوب و عصا نموده از درب بزرگ و زنجیر آهنی عبور میکنند و بیک ملائی که همیشه آنجا نشسته و کتابها در جلوی خود دارد احسانی نیاز میکنند.
در حیاط دوم که جوی آب میگذرد از یکطرف حمامها و از طرف دیگر انبارهای گندم و برنج واقع شده، در سمت چپ در منتها الیه همان حیاط یک درب کوچکی دیده میشود که مقابل مطبخ است و از آنجا هرروز و هرشب خیرات و مبرات سلطنتی را میان فقرا تقسیم مینمایند. این درب کوچک از ورقه نقره مستور است و در مطبخ
ص: 206
25 تا 30 اجاق بزرگ در قطر دیوار ساخته شده که روی هرکدام یک دیگ بزرگ دربار است که در آنها گوشت و پلو بمقدار کثیری طبخ شده است. چه در میان فقرا تقسیم میکنند و چه بمصرف ناهار و شام عملجات و خدام مسجد میرسانند.
در وقت تقسیم اطعمه، ناظر که بر همه ریاست دارد، روی یک صندلی نقرهای مینشیند و مراقب است که هرکاری از روی نظم و ترتیب مجری شود و هرروز برنج باندازه دیگها و با حضور خود ناظر گسیل میشود و گوشتها را در حضور خود او خورد کرده در دیگها میریزند و در این خانه سلطنتی همه کارها با رعایت کمال صرفهجوئی بموقع اجرا میرسد.
در آخر کریاس و دالان حیاط اول دو درب دیگر پشتسر یکدیگر واقع شده که کوچکتر از درب داخلی ولی همانطور از ورقه نقره مستورند که بیک دهلیز باز میشوند. در فاصله میان ایندو در، در طرف راست دهلیز یک مسجد کوچکی واقع است که مدفن و مقبره بعضی از اعیان و اشراف ایرانی است. از دهلیز که میگذرند داخل یک حیاط کوچک میشوند که در طرف دست چپ آن مسجدی است که مقبره شاهزادههای خانواده سلطنت ایران است.
باید در وقت عبور خیلی احتیاط کرد که روی آستانه و چهارچوب در، که از ورقه نقره مستور است، پاگذارده نشود. پایمال کردن آن گناهی است که مستلزم کفارههای بزرگ و عقوبت است. اول باید از یک راهروی کوچکی عبور کرده داخل رواق شد که بانواع قالیهای قیمتی مفروش است و در اطراف آن رحلها گذارده شده که رویشان پر از کتابهای بزرگ است که ملاها و مجتهدین، که مخصوصا برای خدمات آن مقبره اجیر و موظف هستند، بقرائت آن کتب اشتغال دارند.
در آخرین رواق، داخل یک گنبد هشت ضلعی میشوید که در وسط آن مقبره شاه صفی واقع شده است. ضریح قبر از چوب است ولی خیلی خوب خاتمکاری شده. ارتفاع آن از قامت یک مرد معتدل القامه تجاوز نمیکند و بیک صندوق بزرگ شبیه است که در بالای چهارگوشه آن چهار سیب بزرگ طلا نصب شده باشد. روپوش آن از زری قرمز است.
ص: 207
سایر قبرهائی هم که در مجاورت آن واقع شدهاند همینطور همه از روپوشهای پارچهای قیمتی پوشیده هستند. چه در رواق و چه در گنبد مقدار کثیری چراغهای طلا و نقره و میناکاری بسیار عالی است همچنین شش شمعدان بزرگ از یک چوب اعلائی که با ورقههای نقره مستور است و در هریک، یک شمع بزرگ مومی جای دارد که روشن نمیشود مگر در اعیاد بزرگ.
از گنبد شاه صفی داخل یک اطاق کوچکی میشوند که در آنجا هم یکی از سلاطین ایران مدفون است که اسم او را نتوانستم تحقیق نمایم. آنهم صندوق بزرگ مزین و روپوش زری دارد. طاق گنبد از داخل بنقاشیهای سبک اعراب از طلا و لاجورد و از خارج بکاشیهای الوان اعلا، مثل مسجد تبریز، مزین شده است ».
تاورنیه در اینجا بشرح مختصری درباره بقعه کلخوران میپردازد و آنگاه اضافه میکند که اینجا محل «زیارت عامه ایرانیان است و از همه ولایات بدانجا میآیند» .
پیتیرو دلاواله هم، که ما در جلد اول این کتاب بمسافرت او باردبیل در سال 1027 هجری اشاره کردهایم، نوشته است که برای او ممکن نشد تشریفات لازم برای ورود ببقعه شیخ صفی الدین را بجای آورد ولی همسرش بنام «سیتی مآنی» توانسته است چادری بسر کرده قاطی زنهای دیگر بقعه را تماشا کند. او میگوید «بر فراز مزار شیخ صفی هشت قندیل بزرگ نقره برای زینت فرو آویختهاند. در قسمت جلوی صندوقچه مزار نیز دریچه کوچکی است که فقط یکنفر میتواند خم گشته از آنجا بداخل ضریح وارد شود ولی هرگز کسی جز شاه از این دریچه نمیگذرد و او نیز در مواقع خاصی که بخواهد با جد بزرگ خود راز و نیاز کند از آنجا خود را بمزار وی میرساند.
دریچههای کوچک دیگر مسجد همگی یک پارچه از طلای ناب ساخته شده و
ص: 208
با سنگهای گرانبها ترصیع گشته و گرانبهاترین قسمتهای مسجد است ... روزی 35 دیگ بزرگ پلو میپزند و علاوه بر کسانی که اطعام میشوند برای جمع دیگری نیز غذا فرستاده میشود.
پیش از شاه عباس فقط ناهار میدادند. او دستور داد شام هم بدهند» .
نویسنده سپس از این کار انتقاد میکند و میگوید با آسایشی که برای فقرا و درویشان فراهم گشته آنها هرگز پی کاری نمیروند و تنبل بار میآیند.
ماندلسلو و بقعه شیخ صفی الدین:
ماندلسو نامی هم که در زمان سلطنت شاه صفی، نوه و جانشین شاه عباس اول، بایران آمده از اردبیل دیدن کرده است و در سفرنامه خود، که در سال 1679 میلادی در پاریس چاپ شده، نوشته است «ایرانیان آرامگاه شیخ صفی را مزار میخوانند. کلبعلی خان حاکم شهر بما اجازه داد که روز دیگر آنجا را به بینیم ولی مخصوصا گوشزد کرد که چون فردا میخواهید مزار شیخ را زیارت کنید ناچار باید شراب ننوشید و شام را هم میهمان مطبخ شیخ باشید ...».
این نویسنده که همراه سفرای هولشتاین از بقعه شیخ صفی الدین دیدن کرده مطالبی درباره ورود به بقعه نوشته اضافه میکند «... چون خواستیم از در بزرگ آرامگاه داخل شویم اسلحه ما را نیز گرفتند زیرا هیچکس نمیتواند با اسلحه بآنجا داخل شود و اگر یکی از ایرانیان حتی با کاردی بآنجا رود خونش هدر خواهد بود. آستانه در آرامگاه مثل همه درهائی که گذشتیم از مرمر سفید بود، بما
ص: 209
گفتند که پاروی آن نگذاریم زیرا که بوسهگاه هزاران فرد ایران است و شایسته نیست که پای ما آنجا گذاشته شود.
از آنجا بحیاط دیگری داخل شدیم که با سنگ مرمر فرش شده بود و در اطراف آن طاقنما و دکانهائی ساخته بودند. در این حیاط سقاخانه زیبائی نیز دیده میشود که از شیر آن آب فرو میریخت و این آب را از محلی دور دست، برای مصرف- ساکنان آرامگاه بدانجا آورده بودند.
این محل را چله خانه مینامیدند زیرا شیخ صفی سالی چهل روز در آنجا روزه میگرفت و فقط روزی یک بادام با کمی آب میخورد.
وقتی که خواستیم بمحوطه مزار که سراسر باقالی مفروش بود داخل شویم گفتند که باید کفشها را از پای درآوریم. سفیران سخت بدینکار حاضر نبودند ولی ایرانیان برای اینکه ثابت کنند که با چنین عملی از احترام ما کاسته نخواهد شد گوشزد کردند که شاه عباس بزرگ هروقت بزیارت مزار شیخ میرفت از نیمفرسنگی شهر کفشهای خود را از پا بدر میکرد و باقی راهرا برهنه پا میپیمود ...».
ماندلسلو آنگاه بخیرات بقعه اشاره کرده نوشته است که در آشپزخانه شیخ روزی بیش از سه هزار نفر را صبح و ظهر و شب با آش و پلو و گوشت غذا میدادند و قابل توجه آنکه بقول وی خرج غذای صبح و ناهار آن عده بالغ بر سه تومان میشد که از محل موقوفات بقعه پرداخت میگردید ولی خرج غذای شام را شاه از موقوفات دیگری که خود تعیین کرده بود میپرداخت.
در ساعت تقسیم خوراک فقیران را با صدای طبلی، که میگفتند شیخ صدر الدین از مدینه آورده است، خبر میکردند. در مطبخ دیگی بود معروف به دیگ فرقانی که آنرا مردی عرب در سال 912 هجری از مکه آورده و وقف آشپزخانه شیخ صفی الدین کرده بود.
این دیگ بگفته جلال الدین محمد یزدی، منجم مخصوص شاه عباس، در زمان شاه طهماسب اول معجزهای کرد که مایه اعتقاد صوفیان شد. فلسفی، مؤلف کتاب زندگانی شاه عباس اول، آنرا چنین نقل کرده است:
ص: 210
صورتحساب مخارج اطعام بقعه شیخ صفی الدین در «روز جمعه سلخ صفر سال 1023 قمری». (برای هر روز، مثل همین نمونه، با حساب سیاق، یک صفحه صورتحساب تنظیم
ص: 211
«از خوارق عادت وقتی که «المه» ناصوفی از این آستان روگردان شد و باجاق عثمانلو رفت و پس از مدتی نادم شد و معاودت نمود قربانی کشته در دیگ عرب فرقانی انداختند چون بجوش آمد جمیع پارچههای گوشت از دیگ بیرون افتاد و باعث زیادتی اعتقاد صوفیه شد.
این المه یا «الامه سلطان» از طایفه تکلو در سال 937 هجری از شاه طهماسب اول آزرده خاطر شد و بسلطان سلیمان عثمانی پناه برد و او را تحریک کرد که بآذربایجان لشگر کشد ولی بعد از آن از کرده خود پشیمان شد و بایران بازگشت».
ما ترجمه نوشتههای آدام اوله آریوس را درباره بقعه در جلد اول این کتاب عینا آوردهایم و نیازی بتکرار آنها در اینجا نمیبینیم. فقط از قول او اضافه میکنیم که در سقف کتابخانه اردبیل، که گنبد مانند ساخته شده، قدحهای چینی بسیار بزرگ، کار چین، در نقلدانها گذاشته بودند و نیز فقرا را، که عده آنها غیر از خدام بالغ بر هزار نفر بود، موقع اطعام با صدای طبلی اخبار میکردند.
دایرة المعارف اسلامی در اینباره نوشته است «اساسیترین موضع قابل ملاحظه در اردبیل بقعه شیخ صفی الدین است که بفاصله کمتری بعد از خود او احداث گردیده است و این بقعه بصورت زیارتگاهی برای ایرانیان در قرنهای 16 و 17 درآمد و در 1827 میلادی روسها آنجا را تاراج کردند. کتابخانه مهم شیخ صفی که بزرگترین کتابخانه ایران بود در 1827 بوسیله ژنرال پاسیکیویچ به سن پطرزبورگ فرستاده شد و ضیمه کتابخانه سلطنتی این شهر گردید.».
بیوتات بقعه در اواخر قرن دهم هجری:
عبدی بیگ نامی، که در عهد شاه طهماسب اول وزیر سلطان محمد میرزا صفوی و از کارکنان دربار پادشاهی ایران بود، در اواخر عمر در اردبیل ساکن شده با استفاده از کتابخانه بزرگ بقعه و مطالعه کتابهای با ارزش آن مجموعههایی مثل «تکملة الاخبار» تألیف نموده است. یکی از آثار او مجموعهای است بنام «صریح الملک» که در آن، ضمن بیان املاک بقعه شیخ صفی الدین بیوتات بقعه را در سال 975 هجری بدین ترتیب ثبت کرده است:
ص: 212
1- حرم و دار الحفاظ.
2- مقبره شاهزادگان که در جانب شرقی دار الحفاظ قرار داشته و بر سر آن اشعاری نوشته بودهاند.
3- ایوان بزرگ رو بقبله مایل بمغرب معروف بدار الحدیث که بنام شاه اسماعیل اول و از آثار وی بود و در دو جانب غربی و شرقی آن قبور مسقفی از اولاد مشایخ صفویه قرار داشته است.
4- چلهخانههای قدیم و جدید که محل جلوس شیخ صفی الدین اسحق بوده است.
5- مقبره مادر شاه طهماسب متصل بحرم شیخ صفی در محلی که به «پنجه حضرت علی» (ع) منسوب بوده است.
6- مقصورهای در برابر ایوان دار الحدیث از آثار شاه طهماسب که در پیش طاق ایوان آن اشعاری در ستایش آن پادشان نوشته بودهاند.
7- محوطه شهیدگاه در شمال گنبد دار الحدیث.
8- محل جلوس شیخ صدر الدین موسی که در زمان شاه طهماسب کاشیکاری کرده و گنبد آنرا قبه ساخته بودند.
9- حجرهها که از چهل بیش بود.
10- صفه مزارهای برخی از امیران و نزدیکان خاندان صفویه و مقبره مسقف اولاد مشایخ آن سلسله.
11- نانواخانه در شمال مایل بمغرب آشپزخانه.
12- آشپزخانه و دیگخانهها و حجرههای متعلق بآنها و ایاغخانه که در شمال آن بود.
13- حجرهای رو بمزار شیخ صفی الدین که آرامگاه اولاد مشایخ صفویه بود.
14- شربتخانه در کنار چشمه آبی مشتمل بر حوض و محل پختن حلواها و شیرینیها و ایوانی رو بمغرب.
ص: 213
15- دفترخانه شامل دهلیزخانه و محوطهای میان شربتخانه و خونچهخانه.
16- خونچهخانه و انبار با حجرههای فوقانی و تحتانی.
17- نقارخانه که زیر آن سقاخانه بود و عقب آن حمام و برخی خانههای متعلق بآستانه.
18- همیهخانه و زمینی در اطراف آن.
19- فضای بیرون در آستانه که در برابر آن کوچه و دکانها بود.
وضع کنونی بقعه شیخ صفی الدین:
چون گفتار مورخان و جهانگردان درباره بقعه شیخ صفی الدین زیاد و نقل همه آنها در این مجموعه میسر نیست از اینرو وضع کنونی بقعه مزبور را ذکر میکنیم تا همانگونه که نوشتههای دیگران ما را از گذشته آن آگاه میکند هرآینه این نوشته نیز آیندگان را از وضع فعلی آن با خبر گرداند و در ضمن آن ببعضی نکات لازم هم اشاره مینمائم:
در سمت شرقی ضلع جنوبی میدانی، که بمیدان عالی قاپو معروف است، در بزرگ و مرتفعی است که تقریبا چهار متر عرض و شش متر بلندی دارد و دو لنگه چوبی، که یادگار دورانهای قدیم است، بضخامت ده سانتیمتر، بر پایهها آجری محکمی نصب شده است.
میدان عالی قاپو سابقا بسیار وسیع بوده و در عهد سلاطین صفوی سیصد قدم طول و یکصد و پنجاه قدم عرض داشته و با دیوارهای طاقنما در دور خود، از میدانهای زیبای آن عهد بشمار میآمده است. شیخ ابدال که در عهد شاه عباس اول اداره امور بقعه را برعهده داشته است آنرا تعمیر و دری از این میدان، بچهار سوی خفافان، که بقول سلسلة النسب صفویه بهترین چهار سوی اردبیل بوده است، باز کرده است.
این میدان در آنزمان مرکز خرید و فروش کسبه بود و در محیط آن دور تا دور مغازهها و دکههائی در کمال نظم و ترتیب احداث گشته بود. عمارت حکومت نیز، که از بناهای مهم اردبیل بوده است، در کنار این میدان قرار داشت و غیر از آن هم ساختمانهای مجللی در اطراف آن بچشم میخورد. میدان عالی قاپو در سمت شرقی خود ببقعه امامزاده صالح منتهی میگشت در صورتیکه در حال حاضر خانهها و دکانهای
ص: 214
زیادی بین آن بقعه و این میدان از یکسو و قبرستان معروف شهیدگاه از سوی دیگر موجود است.
میدان عالی قاپو و بناهای اطراف آن کلا موقوفه بقعه شیخ صفی الدین بود و اجاراتی که از آنها دریافت میگردید قسمتی از درآمد آستانه را تشکیل میداد. نه تنها مستأجران دکانها اجاره میدادند بلکه کسانی هم که در وسط میدان کاسبی میکردند هریک مبلغی بابت کرایه بدفتر آستانه میپرداختند. شنیدنی است که در این تاریخ فقط چند مغازه در این میدان میتوان یافت که وقف بر بقعه میباشد.
دریکه امروز از این میدان بحیاط بزرگ بقعه باز میشود با آنکه چندین قرن بر آن گذشته باز شکوه و عظمت چشمگیری دارد.
بالای درگاه و اطراف آن در قدیم کاشیکاری بوده است ولی در تعمیرهای بعدی از بین رفته فقط یکی دو نمونه از کاشیهای آن در میان آجرها باقی مانده است.
لنگههای در بر روی پاشنههای آهنی میگردد زیرا علاوه بر آنکه لولا بشکل امروزی در آن دوره معمول نبوده هیچ لولائی هم سنگینی آنها را تحمل نمیکرده است. پایههای درگاه بسیار محکم و بالای آن بصورت طاق ضربی مرتفعی است و در قسمت فوقانی آن بعدها اطاقهائی ساخته شده است که در نیمقرن اخیر مدتی اداره معارف در آن مستقر بود و از دهسال پیش اداره اوقاف از آن استفاده مینماید. اردبیل در گذرگاه تاریخ ؛ ج2 ؛ ص214
دو طرف این در چهار تخته سنگ سیاه مکعب شکل بزرگی در کنار دیوار گذاشته شده است که طول کوتاهترین آنها دو متر است. این سنگها را از قبرستان شهیدگاه آوردهاند و باقیماندههای بیارزش سنگهای بسیار گرانبهائی هستند که در گذشته دستخوش هوی و هوس حکام و فرمانروایان خودخواه قرار گرفته و با دست آنها از بین رفته است و اکنون از آن چهار سنگ، که دو تای آن در کریاس بیرونی و دو دیگر در کریاس داخل صحن و مقابل هم قرار دارند، بشکل سکو استفاده میشود.
ص: 215
نوشته روی یکی از آنها اینست «مرقد ابو القاسم بیگ بن شاه علی 1018».
در قسمت داخلی درگاه نیز یکقسمت از زنجیری، که تاورنیه از آن بصورت زنجیر صلیبوار نام برده است، از بالا آویزان میباشد و خاطره کسانی را، که با دست زدن بدان از پیکردهای عمال دولت امان مییافتند، زنده میگرداند.
حیاطی که این در ما را بدان راهنمائی میکند تقریبا ذوزنقه شکل است و 93 متر طول و 26 متر عرض دارد و دیوارهای بلند آجری سمت شرقی و غربی آنرا محصور مینماید. این دو دیوار آجری، که رویهم بالغ بر دویست متر طول دارد، بصورت طاقنما ساخته شده و طاقهای آنها در گذشته، که پارک و باغ عمومی بشکل کنونی در داخل شهرها معمول نبود، نشستنگاه کسانی بوده است که هم برای زیارت و هم تماشای گل و سبزه ببقعه میآمدند.
در جلوی هریک از این دو دیوار، در طول حیاط، راهروئی بعرض یکمتر و نیم احداث گشته و با قلوه سنگها فرش شده است.
در وسط حیاط نیز راهروی دیگری بموازات آنها کشیده شده که دو متر عرض آن میباشد و با تخته سنگهای آهکی فرش گردیده است.
در وسط طولی این حیاط دو حوض سنگی بزرگ ساخته شده که نسبت بخیابان وسطی قرینه میباشند. آب آنها سابقا از قنات اهل ایمان تأمین میشد ولی پس از از بین رفتن آن قنات آنها را بوسیله تلمبه از چاههائی که در کنار آنها کنده بودند، پر میکردند و اکنون که شهر لولهکشی شده است از آنطریق آب حوضها و آبیاری باغچهها را فراهم میسازند.
از نوشتههای مورخان و جهانگردان عهد صفویه چنین بر میآید که در محل ایندو حوض در آنزمان ساختمان بزرگ و زیبائی بوده و برای رفتن بطرف بقعه میبایست از درگاه بزرگی که در وسط آن قرار داشته است عبور کرد. در یکی از اطاقهای این کاخ بوده است که سلاح زائران را میگرفتند زیرا کیفر گذشتن از آنجا با اسلحه اعدام بود.
در یکی از دیوارهای بلند سمت غربی این حیاط دری بمسافرخانه قدیمی
ص: 216
نقشه عمومی ساختمانهای بقعه شیخ صفی الدین.
ص: 217
بقعه باز میشده است که امروز آن مسافرخانه از بین رفته و عرصه آن بملکیت اشخاص درآمده مبدل بخانههای شخصی گشته است.
این مسافرخانه در زمان آبادی خود مخصوص زائران بقعه و مسافرانی بود که از نقاط دیگر برای زیارت بدین شهر میآمدند.
زیارت تربت شیخ صفی الدین در عهد سلاطین صفوی بین ایرانیان معمول بود و بقول تاورنیه «خلق ایران بجهة اعتقاد مذهبی، یا بسبب تملق بخانواده صفویه، از بلاد بعیده بزیارت مقبره شیخ صفی الدین» میآمدند.
در ایام حیات شیخ نیز زائرانی از نقاط مختلف ایران باردبیل وارد میشدند و مؤلف سلسلة النسب صفویه از قول مولانا شمس الدین برنیقی مینویسد که او میگفت «طالبان و مشتاقان حضرت شیخ را که بقصد زیارت میآمدند شمردم از راه مراغه و تبریز در سه ماه سیزده هزار نفر گردید. از باقی اطراف بر این قیاس».
و در کتاب زندگانی شاه عباس اول نیز آمده است که شاه اسماعیل نامهای به «بایزید دوم» پادشاه عثمانی نوشته از او خواست که مأموران خود را از اینکه مانع مسافرت زائران بقعه شیخ صفی الدین میگردند باز دارد.
مسافری که در آن مسافرخانه منزل میکرد سه شبانهروز با دریافت غذای خود و علیق مرکوبش مورد پذیرائی قرار میگرفت بدون آنکه هیچگونه سوآلی از او بعمل آید. بعد از سه روز نماینده متولی از او مبداء و مقصد مسافرتش را میپرسید و چنانچه حاجتی داشت در برآورده شدن آن همراهی مینمود.
زائران بقعه در ایامی که در این شهر بودند غالبا از غذای آستانه استفاده میکردند.
امروزه باغچههای این صحن بزرگ مثل قدیم درختکاری و گلکاری میشود و محیط زیبائی توأم با روحانیت بقعه شیخ صفی الدین بوجود میآورد.
راهروی وسطی در منتها الیه خود به در کوچکتری میرسد که در وسط ضلع غیر موازی ذوزنقه قرار دارد. این درگاه از سنگ مرمر ساخته شده و در یکطرف آن با خط نستعلیق خیلی زیبائی این عبارت:
سال تاریخ ... اساس شاه تاجبخش نوجوان عباس شاه دین عباس
ص: 218
و در طرف دیگرش این بیت:
ای ز نور فیض روشن کرده ایزد گوهرتپادشاهانرا نظر چون حلقه دایم بر درت
بر سنگهای مرمر نقر شده است.
دالان رو بازی پشت این درگاه است که تقریبا پانزده متر طول و شش متر عرض دارد و کف آن با تخته سنگهای بزرگی مفروش است. در وسط دیوار غربی آن دری بچلهخانه و در میان دیوار شرقی، پس از بالا رفتن از سه پله سنگی، در بزرگی بمحوطه شهیدگاه باز میشود.
چلهخانه که فعلا بکلی مخروبه است در قدیم دارای اطاقهائی بمنظور اقامت صوفیانی بوده است که برای تزکیه نفس چهل روز در آنها روزه میگرفتند. این اطاقها امروزه از میان رفته ولی نه عدد از پایههای سنگی آنها بهمان شکل که در اول بنا کار گذاشته شده، باقی ماندهاند. سنگهای مذکور بشکل مکعب مستطیل است و بلندی آنها باندازه قامت یک انسان متوسط القامه میباشد و گنبدهای اطاقها بر آنها استوار بوده است. این سنگها تقریبا زرد رنگ است و گویا در اول نقش و نگارهائی نیز داشته است و هم اکنون در بدنه یکی از آنها از این خطوط دیده میشود.
در قسمتی از دیوارهای حجرات مخروبه و نیز در دیوار راهروئی، که از این بقعه بکوچه ملا هادی میرفته است، آثار کاشیهای قدیمی دیده میشود ولی بعدها دیواری در جلوی آنها احداث گشته است و این کاشیها از بالای آن دیوار، در پشت بام دیده میشود.
صحن اصلی بقعه شیخ صفی:
دری که در ضلع جنوبی این دالان رو باز است بصحن اصلی بقعه باز میشود. این صحن خود بشکل مستطیل است که طول آن بالغ بر 5 ر 30 متر و عرضش 16 متر است. کف این صحن با تخته سنگهای بزرگی مفروش است و در وسط آن جای حوض مانندی است که بشکل دایره و بقطر تقریبا چهار متر از سنگ ساخته شده است و کف آن از کف خود صحن بالغ بر سی سانتیمتر پائینتر میباشد. محیط این دایره از دوازده نیمدایره
ص: 219
سنگی بقطر نیم متر بوجود آمده و شکل «دالبر» بدان داده شده است. در میان این قسمت چاه آبی است که سابقا با منجنیق چوبی و دلو مسی از آن آب میکشیدند.
کسانی که مذهب مردم اینحدود را در قرون پیشین شافعی میدانند این دالبرها را جائی برای شستن پا هنگام وضو گرفتن میپندارند زیرا اهل تسنن، برخلاف شیعه مذهبان، هنگام گرفتن وضو، بجای مسح پاها، آنها را میشویند. ولی برخیها دوازده بخش بودن نیمدایرههای اطراف را دلیلی بر اثنیعشری بودن سازندگان آنها تصور میکنند و این نظر بیشتر از آنجهت قابل قبول است که این صحن در عهد شاه طهماسب اول ساخته شده و در آن زمان مذهب رسمی ایرانیان تشیع بوده است.
در دو ضلع شرقی و غربی این حیاط دو رواق مسقف با طاقهای ضربی قرار دارد که در قدیم مدفن بزرگان صفوی بوده است. رواق شرقی همان است که در کتاب «صریح الملک» عبدی بیگ بعنوان ایوان بزرگ رو بقبله مایل بمغرب، معروف به دار الحدیث، از آن اسم برده شده و طبق آن نوشته این ایوان بنام شاه اسماعیل اول و از آثار وی بوده است.
این دو رواق امروزه بصورت دو تالار در آمده است و دو پنجره مشبک چوبی قدیمی بسیار بلند و زیبائی در جلوی آنها و بطور قرینه، نسبت بصحن، نصب شده است.
هریک از این پنجرهها تقریبا ده متر عرض و هشت متر ارتفاع دارد و شبکههای آنها نیز بسیار ریز است و نمونهای از هنر و حوصله صنعتگران قدیم میباشد.
پایههای طرفین این پنجرهها و نیز لچکهای بالای آنها کاشیکاری شده است.
قسمتی از کاشیهای آنها قدیمی و بقول ارباب فن از عالیترین نوع کاشی بشمار میآید.
در طرفین پنجره مشبک سمت غربی این صحن دو در معمولی بطور قرینه وجود دارد. در بالای در سمت راست، یعنی دری که در سمت شمالی پنجره مشبک است،
ص: 220
این کتیبه بچشم میخورد: «قال النبی صلی اللّه علیه و آله من یراد به اللّه خیرا یفقهه فی الدین و قال صلی اللّه علیه و آله طلب العلم فریضة علی کل مسلم».
در زیر این نوشته در دو سمت عبارت «یا صفی اله» نوشته شده ولی آنکه در سمت چپ است، برعکس معمول خط فارسی، از چپ براست است و قرینه اولی میباشد.
در زیر این نوشته و در متن کاشی بالای در کلمات «اللّه، محمد، علی» بتعداد متعدد و بطور پراکنده بنظر میرسد.
این در بحیاطی باز میشود که به قربانگاه معروف است زیرا در قدیم محل ذبح قربانیهائی بوده است که زایران بعنوان نذر بدانجا میآوردند.
در بالای در کوچک سمت چپ نیز این عبارات بچشم میخورد: «قال النبی صلی اللّه علیه و آله: من طلب علما فادرکه کتب اله کفلین له من الاجر، و من طلب علما و لم یدر که کتب له کفل الاخری»، و در طرفین آن باز کلمه یا صفی اله در دو جهة مخالف نوشته شده است.
عبارات فوق در دو سطر و با دو خط است قسمتی برنگ قهوهای طلائین و دیگری برنگ سفید. اما کتیبه قسمت فوقانی پنجره مشبک که حاوی این عبارت است «وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً وَ أَنَّهُ لَمَّا قامَ عَبْدُ اللَّهِ یَدْعُوهُ کادُوا یَکُونُونَ عَلَیْهِ لِبَداً.
قُلْ إِنَّما أَدْعُوا رَبِّی وَ لا أُشْرِکُ بِهِ أَحَداً. قُلْ إِنِّی لا أَمْلِکُ لَکُمْ ضَرًّا وَ لا رَشَداً. لَنْ یُجِیرَنِی مِنَ اللَّهِ أَحَدٌ وَ لَنْ أَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَداً» برنگ سفید میباشد.
در بالای همین در کوچک، یعنی دری که در سمت جنوبی این پنجره مشبک است کتیبه دیگری هم با دو خط طلائین و سفید نصب شده است و بدین عبارت میباشد «و قال علیه افضل الصلوات و اکمل التحیات: بالعلم احیا قلوب العارفین و فیه شفاء صدور- العابدین».
اما در بالای پنجره مشبک سمت شرقی حیاط این عبارت نوشته شده است:
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثِیراً وَ سَبِّحُوهُ بُکْرَةً وَ أَصِیلًا. هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَ مَلائِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ وَ کانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیماً».
و در سمت چپ آن، یعنی در طرف شمالی پنجره مشبک مذکور، دری است
ص: 221
معمولی که براهروی مسجد «جنتسرا» باز میشود. در بالای آن در نیز در وسط کاشی های معرق چنین نوشته شده است: «ان المتقین فی جنات و عیون، آخذین ما آتیهم ربهم، کانوا هم قبل ذلک محسنین».
در سمت راست پنجره مزبور دری نیست ولی جائی بقرینه در ورودی جنتسرا است و این کتیبه بالای آن قرار دارد «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلًا سَدِیداً یُصْلِحْ لَکُمْ أَعْمالَکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ. صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ».
سر در شاهعباسی:
دیوار سمت شمالی این صحن بصورت طاقنماهائی ساخته شده و حاوی هشت طاق است که کلا با کاشی معرق مزین میباشد.
در ورودی صحن در وسط این طاقهاست و در بالای آن که به سر در شاه عباسی معروف است کتیبهای نصب گردیده که در یک متن با دو خط چنین نوشته شده است:
«تتمنا باسمه سبحانه و تعالی. من بنا هذه العمارة السلطان الاعدل الاکرم و الخاقان الاشجع الاعظم ما لک الرقاب العرب و العجم مروج مذهب الائمة اثنی عشر بتأیید الرحمن ... انار الکفر و الطغیان رفع بنیان العدل و الاحسان، بانی قواعد الامن و الامان السلطان ابو مظفر شاه عباس الصفوی الحسینی بهادر خان خلد اللّه ملکه و سلطانه و افاض علی العالمین بره و احسانه 1036».
در اطراف درگاه نیز آیات زیر با خط ثلث نقل شده است:
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ.* قُلْ صَدَقَ اللَّهُ فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ إِبْراهِیمَ حَنِیفاً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ.
إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبارَکاً وَ هُدیً لِلْعالَمِینَ. فِیهِ آیاتٌ بَیِّناتٌ مَقامُ إِبْراهِیمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً. وَ لِلَّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعالَمِینَ . یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَأْکُلُوا الرِّبَوا أَضْعافاً مُضاعَفَةً وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ. وَ اتَّقُوا النَّارَ الَّتِی أُعِدَّتْ لِلْکافِرِینَ. وَ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ. وَ سارِعُوا إِلی مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ. الَّذِینَ یُنْفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ الْکاظِمِینَ الْغَیْظَ وَ الْعافِینَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ» .
ص: 222
این سر در چنانکه گفتیم در عهد شاه عباس بزرگ ساخته شده ولی کاشیکاری دیوار و طاقهای اطراف آن در نیمقرن اخیر تعمیر و تکمیل گشته است.
کاشیکاری بالای در ورودی صحن اصلی بقعه شیخ صفی الدین معروف به «سردر شاه عباسی».
ضلع جنوبی صحن دو قسمت است. سمت غربی آن دیوار کوتاهی است که
ص: 223
حیاط کوچک دیگری را از این صحن جدا میکند و یک در معمولی راهروی آنرا تشکیل میدهد. در آن حیاط، که بحیاط حرمخانه معروف است، جز بدنه گنبد مقبره شیخ صفی الدین و پشت بام ضربی بسیار کوتاه قبر مادر شاه طهماسب چیزی دیده نمیشود.
در کف این حیاط سابقا قبور بزرگان ایران و محترمین اردبیل قرار داشت ولی در سال 1317 خورشیدی تسطیح گردیده آجر فرش شده است.
دریچه ورودی قبر مادر شاه طهماسب در صحن اصلی بقعه است و تاریخ سنگ روی قبر نیز 917 میباشد. در کنار این در، سنگی بابعاد 42 در 50 سانتیمتر از مرمر سفید بر دیوار نصب بود که امروزه از آنجا برداشته شده و در چینیخانه نگهداری میشود. در آن سنگ شش کلمه «یا رحمان، یا برهان، یا دیان، یا سجان، یا حنان و یا منان»، که از اسماء الهی است، بشکل زیبا و با خط نسخ عالیتری بصورت یکدایره نقر گشته است. بعضیها این سنگ را علامت مخصوص، یا باصطلاح متجددین عصر ما «آرم»، صفویه میدانند. چه بسا که طرز کندهکاری سنگ و گلها و اسماء منقوش در آن موجب تأیید این امر باشد.
در بالای دریچه قبر مادر شاه طهماسب نیز در گذشته سنگ بزرگ مربع شکلی، که در آن پنجه انسانی بابعاد بزرگتری حک شده بود، بر دیوار نصب بود و به پنجه علی شهرت داشت ولی امروز اثری از آن سنگ دیده نمیشود.
نمای خارجی رواق بقعه:
قسمت شرقی ضلع جنوبی صحن، که نمای خارجی رواق بقعه را تشکیل میدهد، در حدود ده متر ارتفاع دارد. در این قسمت دو ردیف پنجره در دو طبقه بکار رفته است. تعداد این پنجره ها در هرردیف پنج عدد میباشد و از خارج میلههای فلزی مشبکی در جلوی آنها نصب گشته و اطراف آنها کاشیکاری شده است.
در بالای پنجرههای طبقه پائین عباراتی با کاشی زیبای معرق نوشته شده است و این کتیبهها از راست بچپ بدین ترتیب است: «یا قومنا اجیبوا داعی اللّه»، «اجیبوا هذه الدعوة»، «احب الاعمال الی اللّه دوامها»، «الدعا هو العباده» و «خیر العبادة احمزها».
ص: 224
در بالای پنجرههای فوقانی نیز کتیبههائی بهمان ترتیب و با این نوشتهها بچشم میخورد: «و هم فی روضة یحبرون»، «لهم دار السلام عند ربهم»، «رضی اللّه عنهم و رضوا عنه»، «صلوات و جنات لهم» و «لمثل هذا فلیعمل العاملون».
در کتیبههای پنجرههای بالا و آخرین پنجره سمت چپ طبقه پائین نوشتههای دیگری با خط کوفی و رنگ طلائی موجود است که قرائت آنها بر نگارنده میسر نگردید.
از بالای پنجرههای فوقانی تا کنگره بام نیز مقرنسهای نفیسی با کاشی معرق ساخته شده است و در فاصله بین آن مقرنسها و قسمت فوقانی پنجرهها کتیبه زیبائی است حاوی این عبارات: «قال اللّه ربنا تب علینا انک انت التواب الرحیم. اللهم احینا بالقرآن و امتنا بالقرآن و احشرنا بالقرآن و جوزنا الصراط بالقرآن و ادخلنا الجنة بالقرآن و لا تفرق بیننا و بین القرآن. اللهم اجعل ثواب تلاوتنا من کتابک الی ارواح آبائنا و امهاتنا و الی ارواح اهل القبور صدق رسول اللّه».
این کتیبه با دو رنگ سفید و طلائی نوشته شده، عبارات فوق با خط سفید است ولی عباراتی که بخط طلائی در قسمت فوقانی این نوشته است حاوی آیات 17 تا 23 سوره مبارکه تبارک از قرآن مجید و بدین شرح است:
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ.* أَمْ أَمِنْتُمْ مَنْ فِی السَّماءِ أَنْ یُرْسِلَ عَلَیْکُمْ حاصِباً فَسَتَعْلَمُونَ کَیْفَ نَذِیرِ. وَ لَقَدْ کَذَّبَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَکَیْفَ کانَ نَکِیرِ. أَ وَ لَمْ یَرَوْا إِلَی الطَّیْرِ فَوْقَهُمْ صافَّاتٍ وَ یَقْبِضْنَ ما یُمْسِکُهُنَّ إِلَّا الرَّحْمنُ إِنَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ بَصِیرٌ. أَمَّنْ هذَا الَّذِی هُوَ جُنْدٌ لَکُمْ یَنْصُرُکُمْ مِنْ دُونِ الرَّحْمنِ إِنِ الْکافِرُونَ إِلَّا فِی غُرُورٍ. أَمَّنْ هذَا الَّذِی یَرْزُقُکُمْ إِنْ أَمْسَکَ رِزْقَهُ بَلْ لَجُّوا فِی عُتُوٍّ وَ نُفُورٍ. أَ فَمَنْ یَمْشِی مُکِبًّا عَلی وَجْهِهِ أَهْدی أَمَّنْ یَمْشِی سَوِیًّا عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ».
بین پنجره سوم و چهارم قسمت تحتانی لوحی از سنگ مرمر سفید بابعاد 15 ر 1* 31 ر 1 متر بر دیوار نصب گشته و فرمان مورخ 932 شاه طهماسب اول صفوی با خط نستعلیق زیبائی بطور برجسته بر آن نقر گردیده است ولی بمرور ایام کلماتی چند از آن نوشته سائیدگی یافته است. متن آن فرمان اینست:
«بعد حمد اللّه و حسن توفیقه. چون بمیامن توفیقات صدرنشین اولیاء اللّه معروفه،
ص: 225
و برکات تأییدات صاحب تمکین اصفیاء اللّه المعین به انوار مهر آسای غره غرای هدایت شعار و ولایت دثار نواب اعلی، عالی حضرت سلطان السلاطین بالارث و الاستحقاق ظل اللّه فی الافاق، السلطان بن السلطان ابو المظفر السلطان شاه طهماسب الصفوی الحسینی بهادر خان، خلد اللّه تعالی ملکه و سلطانه و ابدا کرامه و احسانه، لامع و هوید است و خطایر فیض مآثر علیه علویه، صفیه صفویه، تالی مشاهد مقدسه و عتبات سدره مرتبه است، همچنانکه در آن روضات معموره عمال از جرئت اظهار بدعت ممنوع شده، حکم گشته که جمیع مجاوران و زائران و ساکنان از تکالیف غیر مشروعه مصون بوده امر خیر اثر و فرمان قضا قدر شرف صدور یافت که در دار الارشاد اردبیل و ولایات، همان قاعده حسنه را منظور داشته ... شلبافی، محترقه و هیمه بازار و گوسفند بازار و برنج بازار و پیشکش تمغاوات و محترقه و رسم الاحتساب طلبی از ساکنان و غیر آنجا ننمایند. تا بمصدوقه و من دخله کان آمنا، مشاهد عالمیان و منظور جهانیان گردد و بعد از شرف توبه نصوح و فتح ابواب نصرت و فتوح، بنابر کمال توجه خاطر انور، بترویج شرع مطر، غایت اهتمام امر بمعروف و نهی از منکر، فرمان قضا جریان عزا صدار یافت که در دار الارشاد مذکور و ولایات، بدستوریکه در عساکر منصوره و ممالک محروسه، شرابخانه و بنجخانه و معجونخانه و بورهخانه و بیت اللطف و قمارخانه و قوالی و کبوتر بازی منع شده، و مستوفیان کرام مال و خراجات آنها را از دفاتر اخراج نموده من بعد اطلاقی ننمایند و احدی بامری از امور غیر شرعیه مثل ریش تراشیدن و طنبور زدن و نرد باختن و بدعت تعزیت ... واداشتن، خدمات امردان در حمامات و ارتکاب امور غیر مشروعه اشتغال ننمایند و پیرامون نگردند. فمن بدله بعد ما سمعه فانما اثمه علی الذین یبدلونه و خلافکننده از مردودین درگاه الهی و مطرودین بارگاه شاهی خواهد بود و در سلک اولئک علیهم لعنة اللّه و الملائکة و الناس اجمعین منسلک خواهد گشت و از مرحمت نسبت بسکنه آنجا باهتمام و افاضت و افادت شاهی خلیفه ... امیر معین الشریعة و الدین امیر الاوحدی بظهور پیوست. بتاریخ شهر ذی الحجة الحرام سنه 932. کتبه حسن».
ص: 226
در وردی رواق بقعه شیخ صفی الدین:
در ورودی رواق و مقبره شیخ صفی الدین در منتها الیه قسمت شرقی ضلع جنوبی صحن قرار دارد و سر در بسیار مجلل و مرتفع و باشکوه آن با کاشیکاری معرق و بینظیر خود مظهری از بدایع معماری و کاشیسازی قدیم ایران بشمار میآید.
بلندی درگاه باندازه ارتفاع رواق بقعه و بالغ برده متر میباشد و کمی پائینتر از کنگره بالای آن، کتیبهای بخط نسخ حاوی این عبارت بچشم میخورد «قال رسول اللّه انا مدنیة العلم و علی بابها». دور تا دور درگاه نیز کتیبهای است که از پائینترین نقطه سمت راست شروع شده و پس از گذشتن از زیر کتیبه مذکور، در حاشیه سمت چپ پائین آمده و در نقطه قرینه محل شروع پایان یافته است. این کتیبه بزبان عربی است و چنین شروع میشود:
«بسم اللّه الرحمن الرحیم. هذه البقعة الشریفه، و القبة الجلیلة القدوسیه، و الروضة الفردوسیه، التی است علی التقوی، و رضا المولی، اعدت مجلسا لاجلة الاولیأ، و مغرسا لشجرة الطیبة، اصلها ثابت و فرعها فی السمآء، و هی بتلاوة القرآن الموصوفه، بملائکة الرحمن محفوفه، فانها مضجعة قدوة الاولیاء و مهیعة صفوة الاصفیاء، سلطان ارباب القلوب ...» و بهمین ترتیب حاوی جملاتی متین در اعلام مقام اعلای این بارگاه و علو مرتبت حضرت شیخ صفی الدین است و آخر آن نیز بعبارت «مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ»* ختم میشود.
در زیر آنقسمت از این کتیبه، که در بالای درگاه است، کتیبه دیگری است که با دو خط متفاوت و با دو رنگ سفید و قهوهای طلائی در یک متن تحریر یافته است. آنکه بخط ریز و رنگ سفید نوشته شده حاوی این عبارت است «مصقل مرآة القلوب، عن زیغ الشبهات و الذنوب، مکمل الصدق بالآیات» و آنکه بخط درشتتر و رنگ قهوهای است شامل این جمله میباشد «سلطان المشایخ النبیله، و برهان الاقطاب الجلیله، الشیخ صفی».
پس از این کتیبه طاق هلالی و مقرنسکاری زیبای درگاه شروع میشود و کاسه- کاریهای آن با کاشیهای معرق جلوه خاصی بدرگاه میدهد. در وسط آنها پنجره مشبکی از کاشی ساخته شده و در زیر آن کتیبه دیگری نصب گشته است که در آن با
ص: 227
دو خط متفاوت و با دو رنگ مشخص در یک متن زیبا عباراتی نوشته شده است بدینطریق که با خط ریز و برنگ سفید از کاشی معرق «صیرها اللّه بالآیات البنیات کمقام ابراهیم، سردر ورودی بنای اصلی آرامگاه شیخ صفی الدین.
من دخله کان آمنا، کما ان جعلها مثال الکعبة مثابة للناس و امنا، و عظمها بعظمة امرها و
ص: 228
بانیها» و با خط درشت و قهوهای «البانی الحضیرة المتبرکة زبدة الاصفیاء فی العالمین صدر الحق و الملة و الدین، متع اللّه المسلمین بمیامن برکاته و محاسن خلواته و جعل سعیه حجة له» تحریر یافته است.
پائینتر از این کتیبه، کتیبه چهارمی است که در آن با خط درشت و برنگ سفید عبارت «جنات عدن یدخلونها و من صلح من آبائهم و ازواجهم و ذریاتهم» و با خط ریز قهوهای «وَ الْمَلائِکَةُ یَدْخُلُونَ عَلَیْهِمْ مِنْ کُلِّ بابٍ سَلامٌ عَلَیْکُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَی الدَّارِ» نوشته شده است.
ستونهای مرمرین زیبائی نیز بر طرفین درگاه قرار دارند و بقول مؤلف تاریخ صنایع ایران «دور سر در حاشیهای مانند طناب ضخیمی از کاشی فیروزه رنگ ساخته شده است».
آخرین کتیبه بر قسمت هلالی سر در ورودی با این عبارت شروع میشود:
«فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ»، این کتیبه قدری توی هم نوشته شده و قرائت همه آن برنگارنده میسر نگردید ولی در وسط آن، که در وسط هلالی بالای در واقع شده، از شیخ صفی الدین نام برده شده است.
بر دیواره سمت راست درگاه جمله «سَلامٌ عَلَیْکُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدِینَ» و در سمت چپ درگاه «سَلامٌ عَلَیْکُمْ کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلی نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ» نوشته شده است.
در ورودی اصلی یک لنگه است و بر روی پاشنهای، که در سمت راست آن است، میگردد و در وسط آن دریچه کوچکتری تعبیه گشته است. روی آن تماما با ورقه نقره پوشیده شده است. این در در عهد شاه عباس بزرگ و در سال 1011 هجری، که ذو الفقار خان نامی تولیت آستانه را برعهده داشته است، ساخته شده و در بالای آن در وسط صفحات نقره، نوشتهای حاوی ابیات زیر بر صفحه نقره دیگری حک و نصب گردیده است:
«بعهد معدلت پادشاه دین عباسکه چرخ راز نظیرش نبود و نیست نشان
ص: 229 بدور تولیت ذو الفقار خان که بودغلام خاصه این آستان عرش مکان
بسیم خام بدین آستانه کرد احداثدری که مثلش ناید عقول را بگمان
(چو) اسب فکر ضمیرم دراز دستی کردبرآمدم پی تاریخ او بگرد جهان
چو دید طبع رضا چرخ مایل تاریخندا رسید ز غیبش که باب نقره خان
فی سنه 1011»
دهلیز یا راهروی رواق:
این در شخص را بدهلیز کوچکی، که تقریبا پنج متر طول و دو متر و نیم عرض دارد، راهنمائی میکند. قسمتی از منتها الیه طول این دهلیز، که با پنجره شیشهای جدا شده، بلندتر از کف آن است و اطاقی را برای متصدیان و خدام بوجود آورده است که آنرا کشیکخانه میگویند.
در دیوار شمالی کشیکخانه دری است که با دو پله بیک اطاق مستطیل شکل دیگری بالا میرود. معروف است که شاه عباس کبیر در این اطاق مدفون میباشد.
نیمقرن پیش که کف آنرا خاکبرداری مینمودند پنج قبر از قبور بزرگان صفوی و قزلباش با سنگهای مرمرین کمنظیری در زیر خاک پیدا شد. در تاریخ گردآوری این مجموعه سنگهای مزبور، که نماینده صنعت حجاری و از حیث تاریخ نیز از زندگی خاصی دارند، در محوطه شهیدگاه زیر برف و باران و آفتاب افتاده و چند عدد از آنها نیز شکسته و تکهپاره گشته است
بر روی یکی از این سنگها این عبارت بچشم میخورد:
«محمد بیگ انانلو ایشیک آقاسی باشی 993».
تنها در اینجا نیست که این آثار ارزنده در معرض هدم و خرابی قرار گرفته بلکه در جاهای دیگر نیز این قبیل آثار تاریخی دستخوش انهدام و از بین رفتن است و
ص: 230
بر سبیل مثال میتوان از چند قطعه سنگ قبر مرمرین دیگری در قریه خانقاه نام برد.
خانقاه نام دو قریه مجاور یکدیگر در سر راه اردبیل و آستاراست که خانقاه علیا و سفلی خوانده میشوند و تا شهر قریب 20 کیلومتر فاصله دارند. در کنار جاده، کسانی از این دو قریه قهوهخانهای ساختهاند که مسافرین میتوانند در آنجا استراحت نمایند. در سمت شمال این قهوهخانه، در آن طرف نهری که جریان دارد، زمین تپه مانندی است که در آن چندین سنگ قبر از مرمر بسیار اعلی بچشم میخورد. طول و عرض سنگها تقریبا 80 ر.* 2 متر است. روی آنها تماما با گل و بوته و نوشتههای بسیار زیبائی منقوش میباشد که با ظرافت و دقت قابل توجهی نقر شده و از این حیث شاید یکی از نمونههای برجسته حجاری قرن نهم و دهم هجری در میهن ما باشد. بر روی این سنگها عبارتهائی نوشته شده است و نشان میدهد که صاحبان قبور از شخصیتهای مهم خاندان صفوی در قرن نهم بودهاند. سابقا بقعه و سرپوشی بر روی آنها بوده است ولی بمرور ایام خراب گشته از بین رفته است حتی خود تپه هم کمکم ریزش نمود دو سه قطعه از آن سنگها نیز افتاده خرد شدهاند و استخوانهای صاحبان قبر نیز در سرازیر تپه پخش گردیده است. امروزه دو قطعه از این سنگهای زیبا باقی مانده است که تأسفا آنها هم در شرف سقوط و انهدام است و اگر بوسایلی از آنها نگهداری نشود یقینا این دو اثر تاریخی نیز که یادگار هنری چهار قرن پیش است از بین خواهد رفت.
رواق:
باری در سمت راست دهلیز ورودی بقعه شیخ صفی الدین دری است که با دو لنگه بلند برواق باز میشود. این در نیز از چوب است ولی روی آن با صفحات نقره پوشیده شده است. این صفحات بشکل گلهای زیبا بر لنگههای ضخیم چوبی نصب گردیده آنرا نمونهای از هنر و ذوق و استعداد هنرمندان آنعهد قرار داده است. در سمت راست هربوته از گلهای آن، با خط بسیار ریزی «عمل امیر خان» و سمت چپ آنها کلمه «اردهبیلی» بچشم میخورد و در زیر کلمه
ص: 231
اردهبیلی تاریخ آنکه سال «1020» است دیده میشود. این نوشتهها از بس ریز است ملاحظه آن با چشم بیسلاح مشکل است ولی با همه ریزی بسیار روشن و برجسته میباشد. این در در زمان ناصر الدین شاه قاجار یعنی در سال 1307 قمری، که در بقعه تعمیراتی صورت گرفته، یکبار دیگر مرمت گشته است زیرا در سمت راست قسمت بیرونی چهارچوبه آن ورقه نقرهای با چهار میخ کوبیده شده و روی آن «عمل محمد حسین زرگر. فی 1307» نوشته شده است.
رواق، که تالاری بطول شرقی و غربی 5 ر 11 و عرض 6 متر و در قدیم معروف به قندیل خانه بوده است، سقف آجری مرتفعی دارد و در هریک از دو ضلع شمالی و جنوبی آن چهار طاقنما ساخته شده است. این طاقنماها دو طبقه است و روشنائی رواق بوسیله پنجرههائی تأمین میشود که در طاقنماهای سمت شمالی و رو بصحن اصلی بقعه تعبیه گردیده است.
سقف این رواق بمرور ایام فرو ریخته و سقف کنونی در نیمقرن اخیر با تیرآهن و آجر، بجای آن ساخته شده است.
صد حیف که گچکاری داخلی سقف فعلی هم در سال 1346 خورشیدی خراب شده و با ریزش آن یکی از چلچراغها نیز از بین رفته است.
کف رواق تخته است و زیر آن با کف اصلی فضائی را بصورت هواکش در آورده است تا رطوبت آن برطرف گردد. روی کف تختهای با فرشهای کهنه مفروش میباشد.
زیر رواق نیز زیر زمین وسیعی است که در گذشته بصورت سردابی، برای نگهداری جنازه متنفذین و بزرگان شهر، بکار میرفت.
چون رطوبت این جنازهها بمرور بیشتر شده و بنا را در معرض تهدید قرار میداد در سال 1329 خورشیدی آنها را درآورده در جای دیگر دفن کردند. در سال 1347 هم اقدام بپاک کردن زیر زمین دیگری که بین رواق و چینیخانه است نمودند.
تابوتهائی در این قسمت پیدا شد که طبق اظهار خادم بقعه، با وجود سپری شدن زمان بالنسبه زیادی بر آنها، در جنازهها و حتی کفنهای آنها هیچگونه پوسیدگی و تغییری
ص: 232
دیده نمیشد. خود جنازهها هم صاحبان قدهای بلند و کشیدهای بودهاند.
رواق بقعه همان تالاری است که قرنها نفیسترین و گرانبهاترین و مشهورترین فرشهای کنونی جهان کف آنرا میپوشانیده است و این فرش همان است که فعلا زینت بخش موزه «ویکتوریا و آلبرت» لندن است و از ممتازترین آثار موجود در آن موزه میباشد و در این گفتار راجع بدان، در زیر عنوان فرشهای بقعه، مطالبی بنظر خوانندگان میرسد.
دیوارهای رواق بسبک دوره صفویه و در عهد سلاطین آن سلسله با گچبریها و نقشهای گلدار منقوش گشته و با آنکه در طول قرنهای متمادی دود شمعها و پیهسوز ها روی قسمتهائی از آنها را گرفته و سی چهل سال پیش نیز بقصد تمیز کردن ندانسته روی آنها را روغن مالیده و دودهها را بر روی نقشها ثابتتر نمودهاند، با اینحال امروز نیز در نهایت ظرافت و زیبائی جلوه خاصی دارد. در حاشیه بالای رواق دور تا دور سوره مبارکه «انا فتحنا» و پائینتر از آن عباراتی در باب تصوف و عرفان و مدح مشایخ بزرگ با خط برجسته و بصورت گچبری نوشته شده است.
در این رواق رحلهای خاتمکاری کمنظیر و گرانبهائی با قرآنهای خطی قرار داشته است و آن قرآنها از حیث کتابت و تذهیب و قدمت از ممتازترین قرآنهای موجود در ایران بوده است و شبهای جمعه عدهای از علما و عرفا ببقعه آمده بقرائت آنها میپرداختهاند.
یکی از آنها به قرآن هفت من معروف بود زیرا هفت من اردبیل یعنی 42 کیلوگرام وزن داشت. این قرآنها با رحلها و کتابها جزو اشیائی بوده است که بسال 1314 خورشیدی بتهران حمل گردیده است.
شاهنشین:
در انتهای این تالار پله مرمرینی شخص را بشاهنشینی راهنمائی میکند که عرض آن برابر عرض رواق است و کف آن نیز قریب هفتاد سانتیمتر از کف رواق بلندتر میباشد. پنجره فولادین مشبکی شاهنشین را از رواق جدا میکند و در وسط آن دری تعبیه گردیده است که مدخل شاهنشین میباشد.
ص: 233
این در و پنجره مشبک و در روبروی آن، که آخرین در رودی بمقبره شیخ صفی الدین است، سابقا با ورقه طلای ناب و بشکل زیبائی پوشیده شده بود ولی در دهه اول قرن جاری خورشیدی بدستور وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه این روکشهای طلا را کنده بتهران منتقل ساختند.
هنگام کندن این ورقه، تیرکی از طلا بصورت شمش و بعیار 960، که برای استحکام و نگهداری چهارچوبه در مقبره در زیر آن گذاشته شده بود، پیدا گردید و همراه ورقهها بتهران حمل شد. مؤلف کتاب «اردبیل شهر مقدس» وزن آنرا 47 کیلوگرام نوشته است حال آنکه قدما وزن آنرا چندین برابر ذکر مینمودند.
بعدها که وزارت معارف اقدام بساختن دبیرستان صفوی در اردبیل نمود چنین شهرت یافت که از محل فروش آن طلاها این دبیرستان ساخته شده است ولی مؤلف «تاریخچه فرهنگ شهرستان اردبیل» که خود ناظر اداره معارف آذربایجان در ساختمان آن بنا بود باین شایعه اشارتی نکرده و فقط نوشته است که از 000، 950 ریال مخارج آن دبیرستان 000، 300 ریال از محل عواید موقوفات شیخ صفی الدین و بقیه از بودجه مصوب دولتی تأمین شده است. در حالیکه مؤلف کتاب «اردبیل شهر مقدس» مطلب را بنحو دیگری شرح داده یادآور شده است که خیابان پهلوی اردبیل با پول آن شمش طلا احداث گردید و با مقداری هم از این پول که باقی مانده بود در شیراز حافظیه بر مزار حافظ شیرین سخن بنا شد و از محل فروش ورقههای طلا، که بسرقت رفته بود و بعد کشف گردید، دبیرستان صفوی احداث گشت.
باری در وسط آن ضلع از شاهنشین، که روبروی پنجره آهنین مشبک واقع است، در ورودی مقبره شیخ قرار دارد ولی در سمت راست پنجره مشبک اطاقکی است که سابقا روپوشهای گرانبهای صندوقهای مقبره شیخ صفی و شاه اسماعیل و نیز قالیچههای نفیس در آن نگهداری میشد. در طرف چپ، روبروی آن، نیز دری بمقبره شاه اسماعیل و در دیگری بحرمخانه باز میشود و محل دیگری نیز بالاتر از مقبره شاه اسماعیل موجود است که قبر «قلج مهرانی» نامی در آن واقع است و بر بالای در نقرهای زیبای آن این کتیبه دیده میشود:
ص: 234 هاتفی گفت بهر تاریخشدرب دولت گشاده باد مدام
که بحساب ابجد 1068 میشود.
بر دور دیوار این قسمت نیز، در سمت بالا، مطالبی گچبری شده و در آخر آن یک «تابلو» ی هنری که با خط زیبای «محسن کشمیری» مرکب از هشت «یا علی» در 1323 قمری نوشته شده و بآستانه حضرت شیخ صفی الدین تقدیم گشته است. این کتیبه اکنون در شاهنشین رواق بر دیوار نصب شده است.
ص: 235
تاریخ 1307 بچشم میخورد که گویا مربوط بتعمیر بقعه در عهد ناصر الدینشاه قاجار است.
از وضع شاهنشین چنین پیداست که این محوطه در عهد سید صدر الدین موسی و هنگام احداث گنبد بر آرامگاه شیخ صفی الدین ساخته شده و در آن عهد بمنزله رواقی بر آن مزار بوده است ولی بعد که در عهد شاه طهماسب اقدام باحداث رواق بزرگ فعلی شده این شاهنشین را بوضعیکه امروز مشاهده میشود بر آن مربوط ساختهاند.
مؤلف تاریخ صنایع ایران هم بدین موضوع اشاره کرده نوشته است «از ابنیه مهم زمان این سلطان (یعنی شاه طهماسب) که تاکنون برپا میباشد مقبره جدش شیخ صفی الدین در اردبیل است. اگرچه سابقا بناهائی در آنجا بود ولی شاه طهماسب آنها را تکمیل و بهم مربوط نمود و تالاری برای عبادت ساخت که به برج مقبره شیخ صفی مربوط میباشد و نیز حیاط جلوی آنرا».
این نویسنده در جای دیگر کتاب از قسمتهای دیگر این بنا یاد میکند و مینویسد «راهروی کوچکی در سمت چپ بنا ساخته شده که از آن به تالار عبادت وارد میشوند.
این تالار در نقره مشبکی دارد و قالی معروف اردبیل آنرا مفروش میکرد. در طرفین این طالار طاقنماهائی است مانند لژ نمایشگاه. در طرف دیگر این تالار شبکه طلائی است که باطاق کوچکی مربوط میباشد و از آن به برج مقبره شیخ صفی وارد میشوند.
در طرف چپ برج دیگری است که مقبره شاه اسماعیل میباشد و صندوق زیبای آن از چوب تیره رنگی تراشیده شده و با عاج و مروارید زینت یافته است».
مقبره شیخ صفی الدین:
قبر شیخ صفی الدین در وسط محوطهای قرار دارد که در پائین بصورت هشت ضلعی منظمی است و تقریبا 6 متر قطر آنست.
دیوارهای آن از داخل با تختههای زیبائی ببلندی قامت انسان و بشکل سادهای پوشیده شده است ولی بالاتر از آنها، که شاید بارتفاع پانزده متر باشد،
ص: 236
استوانهای شکل است، و پارچههائی که روی آنها بسبک دوره صفویه نقاشی شده است از بالا تا پائین سراسر جدار آنرا میپوشاند. این استوانه همان است که در خارج بصورت گنبد معروف «اللّه. اللّه» خودنمائی میکند.
سابقا قندیلهای گرانبهائی از سقف این گنبد آویزان بوده و زیبائی و عظمت آنها اعجاب جهانگردان را هم بر میانگیخته است ولی آنها نیز همراه سایر اشیاء بقعه بیغما رفته و تعداد باقیمانده نیز بتهران منتقل شده است و امروزه از آن قندیلهای بینظیر جز چند قطعه زنجیر آویزان چیزی برجای نمانده است و دوده سیاهی، که بمرور ایام از سوختن شمعها بر پیکر آنها نشسته، گوئی لباس عزائی است که روزگار در فراق آنهمه جلال و شوکت از دست رفته بر اندام باریک و بلند آنها پوشانیده است.
این اعجاب و حسرت برای مؤلف تاریخ صنایع ایران نیز دست داده و او را وادار به بیان چنین مطلبی کرده است که «مقبره شیخ صفی نه تنها از لحاظ معماری جالب توجه است بلکه بعضی از بزرگترین شاهکارهای صنعتی ایران، که اکنون در نقاط مختلفی (پراکنده) است سابقا در این بقعه بود».
صندوق منبتکاری روی قبر شیخ 5 ر 3 متر طول و 5 ر 1 متر عرض و 8 ر 1 متر ارتفاع دارد و از شاهکارهای این صنعت و از آثار گرانبهای هنر موجود در ایران است.
با آنکه بسیار قدیمی است ولی تاریخ آن درست روشن نیست. در دور تا دور قسمت بالای صندوق بخط رقاع زیبائی چنین نوشته شده است:
«هذا مرقد المنوره و مضجع المتبر که الشیخ الربانی و العارف الصمدانی، کاشف اسرار الحقیقه، محیی مراسم الطریقه، حامی مفاخر الابرار، حاوی مناقب الاخیار، المکرم بالیقین بانظار الخلائق علی العموم و الاطلاق، قطب العارفین، سلطان المحققین، امام قدوة اولیاء اللّه الواصلین الی الفتح، صفی الحق و الملة و الدین، اسحق اجری اللّه تعالی آثار برکاته فی الاطراف و آلافاق المعزز القدسیه المخصوص بارشاد الجنة و الانسیه».
بر قطعه نقرهای نیز بخط رقاع این جمله نوشته شده و بر بدنه صندوق نصب گردیده است:
ص: 237
«بانی هذا المرقد العلیه و المشهد القدسیه الولی اللّه الوالی صفی الحق والدین قدس سره العبد موسوی الصفوی».
این صندوق در قدیم همواره با روپوش زرین قرمز رنگی، که بدست استادان فن و بشکل بسیار جالبی از حریر دوخته میشد، پوشیده میگشت ولی از سال 1314 خورشیدی، که روپوشهای تاریخی مزبور بتهران برده شده است، دیگر روپوشی بر آن صندوق دیده نمیشود.
در این محوطه، غیر از آرامگاه شیخ، سه قبر دیگر نیز وجود دارد که یکی در جلو و دو دیگر در پشت صندوق شیخ واقع است.
آنکه در جلو روی شیخ است متعلق بسلطان حیدر پدر شاه اسماعیل است که در سال 915 هجری قمری جنازهاش بوسیله پسرش از شیروان باردبیل منتقل گشت و از دو قبر پشت مقبره شیخ یکی مدفن شیخ صدر الدین موسی، پسر شیخ صفی الدین و بانی این گنبد و بارگاه است و در دیگری شیخ ابراهیم فرزند خواجه علی سیاهپوش که معروف به شیخ شاه بود مدفون میباشد.
امروزه ورود باین محوطه و تماشای آرامگاه شیخ صفی الدین، یا زیارت آن، بلامانع است ولی در عهد سلطنت صفویان ورود بدانجا تشریفاتی داشته و حتی خود شاهان صفوی نیز هنگام دخول بدانجا آنها را رعایت میکردند.
قبر شاه اسماعیل بزرگ:
مقبره شاه اسماعیل بزرگ در سمت شرقی محوطه شاهنشین است. قبر در وسط اطاق مربع شکلی است که تقریبا 5 ر 2* 5 ر 3 متر وسعت دارد. بدنه دیوارهای داخلی با کاشی های لاجوردی نفیسی، که روی آنها نقشهائی با آب طلا کشیدهاند، پوشیده شده است. در وسط کاشیهای دیوار سمت چپ، از در ورودی، قطعه سنگی نصب گردیده است که در آن پنجه انسانی، بابعاد بزرگتر نقر شده است. این کاشیها تقریبا تا ارتفاع سه متری دیوارهای محوطه را میپوشاند و بالاتر از آنها، که بشکل استوانه درآمده و گنبد آرامگاه شاه اسماعیل را تشکیل داده است، از داخل با نقاشیهای زیبای عهد صفوی منقوش میباشد. صندوق قبر خاتمکاری است و گرانبهاترین نوع خود در ایران بشمار میآید.
ص: 238
پروفسور پوپ، شرقشناس آمریکائی، در بازدیدی که بسال 1316 خورشیدی از این صندوق کرده گفته است که دیگر «تهیه نظیر صندوق قبر شاه اسماعیل مقدور نیست» و صنعتی که در آن بکار رفته بعقیده صنیع خاتم استاد معروف خاتمسازی معاصر ایران «از برجستهترین شاهکارهای صنایع ظریفه میباشد».
این صندوق از گل و بوتههائی، که بطور برجسته از عاج ساخته شده است، مزین گشته و در وسط یکی از عاجهای ضلع شرقی آن نوشته شده است «عمل استاد مقصود علی». صندوق شاه اسماعیل نیز در گذشته روپوشهای حریر داشته است ولی پس از انتقال روپوشها بتهران، اطراف آنرا با شیشه قاب گرفتهاند تا از دست زدن زائران مصون بماند.
در اردبیل شایع است که هنگام انتقال اشیاء بقعه شیخ صفی الدین بتهران تلاش زیادی شده است تا این صندوق گرانبها هم جزو آنها بمرکز برده شود لیکن امکانات فنی فراهم نگشته و ضایعات احتمالی درآوردن آن، مانع آن شده است که قبر سردار دلیر و پادشاه بزرگی، که بعد از انقراض ساسانیان بار دیگر ایران واحد را بوجود آورده است، با از دست دادن آن صندوق، که تنها یادگار باقیمانده از آنهمه جلال و شوکت گذشته اوست، در انظار زائران خویش خوار و خفیف جلوهگر شود.
گنبد کاشی مقبره شاه اسماعیل نسبت بگنبد شیخ صفی الدین کوچکتر است و طوق زرین بلندی در وسط چهار تیغه شمشیر منحنی بر بالای قسمت خارجی آن نصب شده است. این مقبره و گنبد نسبت باصل بقعه شیخ صفی الدین تازهتر است و در عهد شاه عباس ثانی، بسال 1057 قمری ساخته شده است.
گنبد اللّه اللّه:
گنبدی که بر بالای مقبره شیخ صفی الدین ساخته شده به گنبد «اللّه اللّه» معروف است زیرا ساختمان آن طوری است که لفظ مبارک «اللّه» با کاشیهای آبی رنگ، باشکال مختلف بر بدنه آجری آن نقش بسته است. بعبارت دیگر در میان آجرهائی که بدنه گنبد را تشکیل میدهد کاشیهائی بکار
ص: 239
رفته است که از هرطرف بصورت کلمه اللّه خوانده میشود. شاید این نقش است که، بنا بگفته آدام اوله آریوس، از صفای باطن شیخ صدر الدین موسی بر معمار الهام گردیده و لفظ مقدس «اللّه» زینت ظاهری و معنوی خاصی بدین گنبد داده است.
تاج این گنبد نیز آجر و کاشی است و در منتها الیه آن، یعنی بر قله گنبد، طوق مخصوصی، که از چهار گوی برنزی مطلا و چسبیده بهم تشکیل یافته است، نصب گردیده است. طوفانهای سخت گاهی در ایام گذشته این طوق و علامت مخصوص را از جا کنده و در چند کیلومتری شهر، در بیابان، انداخته است و دهقانانی که آنرا پیدا کردهاند ببقعه مسترد داشتهاند و مجددا در جای خود نصب گردیده است.
بین تاج گنبد و بدنه آن کتیبهای با خط نسخ بر محیط آن نوشته شده است که عبارت آن بوسیله شیخ صدر الدین موسی، پسر شیخ صفی الدین و بانی این گنبد، از قرآن کریم انتخاب شده است و آن عبارات چنین است:
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ.* شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ، وَ الْمَلائِکَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ، لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ. إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ. هُوَ الْحَیُّ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ، فَادْعُوهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ. الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ. ذلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ، خالِقُ کُلِّ شَیْءٍ، فَاعْبُدُوهُ وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ وَکِیلٌ. لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصارَ وَ هُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ» .
در قسمت پائین این گنبد استوانه شکل و در سمت رو بقبله آن پنجرهای از مرقد شیخ صفی الدین بحیاط حرمخانه باز میشود و بدینوسیله نور لازم در داخل مقبره تأمین میگردد. حاشیه این پنجره از بیرون کاشیکاری بسیار زیبائی دارد و کتیبهای، با دو رنگ سبز و سفید، در طرفین آن، با کاشی معرق نصب شده است. کتیبه سبز رنگ
ص: 240
بخط کوفی است و قرائت آن برای نگارنده میسر نگردید ولی کتیبهای که با رنگ عکسی از پنجره سمت قبله گنبد «اللّه. اللّه» آرامگاه شیخ صفی الدین و کاشیکاری دور آن از حیاط حرمخانه.
ص: 241
سفید نوشته شده حاوی این آیات است:
«قال تعالی. إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنِیفاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ. إِنَّ صَلاتِی وَ نُسُکِی وَ مَحْیایَ وَ مَماتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ. لا شَرِیکَ لَهُ وَ بِذلِکَ أُمِرْتُ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِینَ . و قال تعالی وَ قُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَ اجْعَلْ لِی مِنْ لَدُنْکَ سُلْطاناً نَصِیراً» .
در قسمت بیرونی این حاشیه نیز گلهای کاشی تعبیه گردیده و بر آنها عباراتی نوشته شده است. در بالای پنجره، پائینتر از آن کتیبه، کتیبه دیگری برنگ سفید از کاشی معرق بدین عبارت نصب گشته است: «فَاعْلَمْ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِکَ».
در همین متن نیز عبارت دیگری بخط کوفی و برنگ طلائی موجود است که قرائت آن برای نگارنده میسر نگردید.
پائینتر از این کتیبه هم نوشته دیگری بر بالای آن پنجره دیده میشود که آیه 62 از سوره مبارکه یونس بدین عبارت «أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ» در آن ثبت گردیده است.
بر دو طرف کنار بیرونی پنجره هم دو مربعی برنگ طلائی در کاشی معرق دیده میشود که در هریک از آنها کلمه مقدسه «اللّه» را با اسماء مبارکه «محمد» و «علی» دو بار و در عکس جهة مقابل هم نوشتهاند و بدین ترتیب از این کلمات گل زیبائی ساختهاند.
آهن مشبکی در بیرون پنجره برای جلوگیری از ورود نصب شده ولی درهای آن از داخل بآرامگاه شیخ صفی الدین باز میگردد.
سازنده گنبد اللّه اللّه شخصی بنام «عوض بن محمد» بوده است زیرا در وسط سطح خارجی جهت شمالی آن در یک دایره زیبائی با کاشی چنین نوشته شده است «عمل عبد الفقیر الراجی الی عفو الصمد عوض بن محمد».
ص: 242
حرمخانه:
در سمت شرقی مقبره شاه اسماعیل در دیگری موجود است که بدالان بالنسبه باریکی باز میشود و این دالان شخص را باطاقی، که کف آن با نمدهای کهنه و منقوش و بسیار نفیس قدیمی مفروش است، راهنمائی میکند. این اطاق بمنزله رواقی بر مقابری میباشد که در اطاق مجاور بمحاذات قسمت شرقی مقبره شیخ صفی الدین و پشت آرامگاه شاه اسماعیل قرار دارند.
این مکان هرآینه از آن لحاظ که مدفن بانوان خاندان صفوی بوده نام حرمخانه بخود گرفته است ولی جهة دیگری نیز برای نامگذاری آن بنظر میرسد و آن اینست که در قدیم علما و بزرگان اردبیل، مثل بعضی نقاط دیگر، برای بانوان خود خانه دیگری، غیر از خانهایکه محل جلوس خود و رفتوآمد دیگران بود، ترتیب میدادند و عیالات خود را از انظار نامحرمان محفوظ میداشتند و آنرا حرمخانه و در قرون اخیر اندرونی مینامیدند. از تواریخ چنین برمیآید که شیخ صفی الدین نیز در این نقطه دو نشیمن متصل بهم داشته است.
یکی، که قبلا بنام خانه «بله یوسف» خوانده میشد، محل ارشاد و خانقاه شیخ بوده است و در دیگری عیالات او سکونت داشته و بنام حرمخانه مشهور بوده است.
خانقاه شیخ چنانکه گفتهایم آرامگاه خود وی گشته و حرمخانه نیز هیجده روز بعد از فوت او مدفن فاطمه خاتون، دختر شیخ زاهد و همسر شیخ صفی الدین، گردیده و بعد از وی نیز بانوان صفوی در آنجا مدفون شدهاند.
بر بالای قبوری که در حرمخانه موجود است صندوقهای چوبی کوچکتری گذاشته شده است. این صندوقها، که بوسیله روپوشهای پارچهای محافظت میشوند نمونه قابل توجهی از منبتکاری قدیم و از آثار گرانبهای موجود در این بقعه است.
غیر از قبر فاطمه خاتون، که با محاسبه با تاریخ فوت شیخ، در آخر محرم سال 735 هجری در آنجا مدفون گشته است قبر دیگری است که مربوط به دختر شیخ صفی الدین میباشد و صندوق آن نوشتهای بدین عبارت دارد «عمل استاد عثمان بن احمد المراغی».
ص: 243
گویا بمرور ایام مردانی هم از خاندان صفوی و نزدیکان آنها در این محوطه بخاک سپرده شدهاند و یکی از آنها سید موسی ابن سلطان حیدر است که بسال 792 هجری در آنجا مدفون گردیده است.
در این قبر بعدها، یعنی در سال 1010 هجری، شخصیت مهم دیگری دفن شده است زیرا روی سنگ آن نوشته شده است «مرقد مرحوم آقا حسین ... سر کارات. سنه 1010».
قبر دیگری از آن سلطان بایزید بن خواجه حسین الصفوی است که در سال 908 هجری در گذشته است و سلام اللّه ابن خلیل الصفوی هم شخصیت دیگری است که در جمادی الاخر سال 909 هجری در قبر دیگری مدفون گردیده است. علاوه بر آنها مدفن مرشد قلی آقا پسر اللهقلی آقا ایشیک آقاسی و جمع دیگری از مشایخ و بزرگان صفوی نیز در آن محوطه میباشد.
اینها شخصیتهائی است که بنا بنوشته کتاب «تاریخچه فرهنگ شهرستان اردبیل و ابنیه تاریخی آن» در حرمخانه دفن شدهاند . «محمد حسنخان صنیع الدوله» مؤلف «مرآت البلدان» از قول «آدام اوله آریوس» استاد دانشگاه «لیپزیک» و فرستاده فرمانروای هولشتاین آلمان، که ما در جلد اول این کتاب از او بتفصیل سخن گفتهایم، درباره شخصیتهائی که در بقعه دفن شدهاند آورده است که «شیخ صدر الدین پسر شیخ صفی الدین، شیخ زین الدین پسر صدر الدین، سلطان حیدر شهید پسر شیخ زین الدین، شیخ حیدر پسر سلطان حیدر، شاه اسماعیل پسر شیخ حیدر، شاه طهماسب پسر شاه اسماعیل، شاه اسماعیل ثانی پسر شاه طهماسب، سلطان محمد خدابنده پسر شاه اسماعیل (ثانی)، اسماعیل میرزا و حمزه میرزا و شاه عباس اول برادر و پسرهای شاه محمد خدابنده» از جمله شخصیتهای مدفون در بقعه شیخ صفی الدین میباشند.
سخنی درباره مدفن شاه عباس کبیر:
نوشته اوله آریوس، بنحویکه مرآت البلدان نقل کرده در باب اینکه شاه عباس اول نیز در اردبیل مدفون است، اگر صحت داشته باشد، از حیث تاریخ سند قابل توجهی خواهد بود. زیرا
ص: 244
در عهد ما مقالاتی در مطبوعات درج میشود و ضمن آنها قبر آن پادشاه در کاشان قلمداد میگردد.
خوانندگان دانشمند میدانند که در قدیم کسانی که در حال حیات پادشاه یا امیر و یا شخصیت متنفذی، قدرت برابری و مقابله با آنها نداشتند بعد از مرگ آنان درصدد هتک حرمت آنها بر میآمدند و با نبش قبر و توهین بر جسد بیجان بکارهای نامعقولی دست میزدند. معروف است برای آنکه در مورد شاه عباس چنین کاری اتفاق نیفتد و شاهزادگان ناراضی صفوی، که وی در اواخر عمر هرآینه نسبت بآنها بدرفتاری کرده بود، بچنین اقدام وهنآوری درباره او دست نزنند، بنا بوصیت آن پادشاه، یا صلاحدید بزرگان و نزدیکان وی، پس از درگذشت او، که شب پنجشنبه 24 جمادی الاول 1038 هجری قمری در اشراف مازندران اتفاق افتاد، سه تابوت فراهم و محرمانه بدن شاه را در یکی از آنها گذاشتند و دو تابوت دیگر را از حیث محتوی و ظاهر با آن یکسان نمودند. آنگاه یکی را بمشهد دومی را باردبیل و سومی را بپایتخت (اصفهان)، یا بقولی بسمت نجف حمل نمودند. تابوت اول در مشهد و دومی در کنار مقبره شیخ صفی الدین بخاک سپرده شد ولی سومی را که راهی پایتخت، یا نجف اشرف، بود چون در حوالی کاشان، در نتیجه گرمای هوا متعفن گشته بود، در جوار حضرت حبیب بن موسی (ع) دفن کردند و بدینطریق مخالفان و دشمنان را با ابهامی در اینباره مواجه ساختند.
بدیهی است که این راز برای همیشه مکتوم نمیماند زیرا مخالفان معمولا قبور را در روزها و ماههای اول، که جسد بالنسبه سالم بود، نبش میکردند و کمتر اتفاق میافتاد که بعد از متلاشی شدن آن درصدد چنین کاری برآیند و اگر در تاریخ آغا محمد خان قاجاری پیدا شده که استخوانهای کریمخان زند را، بعد از هیجده سال، از زیر خاک درآورده از شیراز بتهران حمل و در زیر تخت سلطنت خود در خاک کرده است این عمل زشت در گذشته روزگار نظایر کمتری داشته است و آنهم بیشتر از آنجهت اتفاق افتاده که در آن زمان از خاندان زندیه فرمانروای مقتدری در ایران نبوده است. حال آنکه جانشینان شاه عباس بعد از وی مدتها سلطنت کرده و نسبت بجد
ص: 245
خود حفظ احترام نمودهاند. این بود که مدفن شاه عباس در همان سالهای اول حالت ابهام بخود گرفت ولی بمرور ایام شناخته گردید و نوشته آدام اوله آریوس، که بفاصله کمتر از دهسال بعد از درگذشت این شاه بایران آمده ماههای متوالی در اردبیل و اصفهان اقامت و با طبقات مختلف مردم و حتی دستگاه سلطنت ایران در تماس بوده است، از این حیت نباید از نظر محققان دور باشد.
از نویسندگان دیگر حاج شیخ عباس قمی هم «در منتهی الآمال» باین امر اشاره کرده نوشته است: «قطب الاقطاب، برهان الاصفیاء و الکاملین، شیخ صفی الدین ابو الفتح اسحق اردبیلی، که سلاطین صفویه را بسبب انتسابشان باو صفویه گفتند، در سنه 735 در اردبیل وفات کرده و در آنجا بخاک رفت و نزد او دفن کردند جماعتی از اولاد و احفاد او را مانند شیخ صدر الدین و شیخ زین الدین و پسرش جنید و سلطان حیدر و شاه اسماعیل و شاه محمد خدابنده و شاه عباس اول و اسماعیل میرزا و حمزه میرزا و غیر ایشان».
دایرة المعارف اسلامی ایران نیز در اینباره چنین مینویسد «مقبرههائی که در اردبیل و گرد مقبره شیخ صفی الدین میباشد از این قرار است ... و مقبرههای اسماعیل میرزا و حمزه میرزا و شاه عباس اول» .
علاوه بر مدارک فوق رفتار و اعتقاد شخصی شاه عباس نسبت بجد خود شیخ- صفی الدین نیز ممکن است بر صحت این نظریه قرینهای باشد زیرا او، که در حال حیات، در هرکار سختی که برایش رخ میداد، بمنظور استمداد از شیخ باردبیل میرفت و با زیارت مرقد او از وی یاری میخواست بعید نیست وصیتش هم آن باشد که بعد از مرگش جسد او را در کنار جدش بخاک بسپارند.
بهرحال مقصود ما از آوردن این مطالب نه آنست که بعد از سه قرن و نیم قبر شاه عباس کبیر را در این کتاب نبش کنیم و جسد او را باردبیل برده در مقبره شیخ صفی الدین مدفون سازیم.
ص: 246
این کار اگر جز واقعیت مابازائی داشته باشد ما از آن بیزاریم و اگر تصور شود که وقوع قبر پادشاهی در یک شهر موقعیت ممتازی بر آن شهر میدهد این نیز از مشی ما بر کنار است. زیرا اولا باید توجه داشت که اگر شاه عباس، و همه شاهان گذشته ایران بعد از شیخ صفی، در اردبیل مدفون میشدند شخصیت معنوی شیخ مجالی برای تجلی آنها نمیداد چنانکه هم اکنون نیز آنهمه عظمت و جلالت شاهان بزرگی مثل شاه اسماعیل اول و شاه طهماسب و دیگران تحت الشعاع معنویت خود شیخ قرار دارد. ثانیا خواست و آرزی ما روشن شدن حقایق و واقعیات تاریخی است بدون آنکه کوچکترین تعصبی در امر بخصوصی داشته یا تصور آنرا بر ذهن خود خطور دهیم. منظور اصلی ما آنست که با توجه بنوشتههای پیشینیان استنباطهای خود را بدینوسیله در اختیار پژوهندگان این امر قرار دهیم و بقدر امکان آنها را در قسمتی از تحقیقاتی، که هرآینه ممکن است در اینمورد بعمل آورند، یاری کنیم.
چینیخانه:
شاه عباس بزرگ، طبق نوشته عالم آرام عباسی، در زمان حیات خود دستور داد که کتابهای دربار سلطنتی را، آنقسمت که بزبان عربی و مربوط به فقه و تفسیر یا مجلدات قرآن مجید بود، بآستانه حضرت رضا (ع) در مشهد مقدس و نسخههای فارسی را، که شامل دیوانهای ادبی و کتب تاریخ و مصنفات اهل عجم بوده، باضافه چینیآلات از لنگریهای بزرگ فغفوری، مرتبانها، بادیهها و دیگر ظروف نفیسه غوری و فغفوری، که در چینیخانه کاخ سلطنتی موجود بود، ببقعه شیخ صفی الدین در اردبیل وقف و حمل نمایند .
این کتابها و ظروف، بعلاوه سایر اشیاء گرانبها و کتب خود بقعه، چون جای مخصوصی در این آستانه نداشت در مسجد جنتسرا نگاهداری میشد و چون در آن مسجد وسایل لازم برای نگهداری آنها نبود بقول آدام اوله آریوس «کتابها در گنجههای در بسته بینظم و درهمی قرار داشتند».
کتاب زندگانی شاه عباس اول در اینباره مینویسد که «کتابخانه در تالاری بود بنام جنتسرا، که سقفی گنبدی شکل و مذهب داشت. کتابهای زیادی بزبانهای فارسی و ترکی و عربی در گنجههای متعدد موجود بود و بیشتر کتابها به مینیاتور و تصاویر
ص: 247
نمونه یک بشقاب چینی از باقیمانده ظروف بقعه شیخ صفی الدین.
(تکههای این بشقاب در سال 1328 بوسیله نگارنده و مرحوم سید جمال الدین صفوی جمعآوری و بدین شکل مرمت گشته است).
ص: 248
زیبا آراسته بود و همگی را شاهان وقف کرده بودند. پاسیکویچ در سال 1243 قمری آنها را برد».
بعد از درگذشت شاه عباس و در زمان سلطنت شاه عباس ثانی، یعنی در سال 1057 هجری قمری، همزمان با بنای گنبد مقبره شاه اسماعیل، بمنظور حفظ و نگهداری آن اشیاء با ارزش، بنای چینیخانه احداث گردید.
این بنا تالاری است مربع شکل که قریب هیجده متر قطر دارد ولی خروجیهای طاق مانندی بشکل پنج ضلعی که، در وسط هریک از اضلاع آن ساخته شده، این محوطه را بصورت بیست و هشت ضلعی زیبائی درآورده است.
در وسط خروجیهای سه طرف آن، در شرق و جنوب و غرب، دو پنجره گذاشته شده که یکی در بالای دیگری و کوچکتر از آنست ولی در خروجی سمت شمالی بجای پنجره در ورودی چینیخانه قرار دارد.
در دیوارهای طرفین خروجیها و نیز در خود دیوارهای اصلی اشکافهای دیواری با درهای بلند و مجلل ساخته شده است که کلمه مقدس «اللّه» با نقش زیبا زینتبخش آنها میباشد. این اشکافها در درون دیوارها احداث گردیده و با تختهبندیهای داخلی بصورت قفسههائی برای گذاشتن کتابها و چیدن ظروف درآمده است.
سقف چینیخانه گنبد بزرگ و مرتفع و وسیعی است و داخل آن با گچبریهای بینظیر و رنگآمیزی مخصوص و طلاکاریهای ظریف بصورت شاهکاری از صنعت و معماری و گچبری قرن یازدهم هجری خودنمائی میکند. این گچبریها بطور مجوف و توخالی با ظرافت خاصی صورت گرفته و در آنها جای ظروف از قبیل مرتبان (تنگ) و کاسه و بشقاب و پیاله و غیره منظور گردیده است.
گچبریها و تزییات داخلی چینیخانه، با تقلید از اسلوب گچبری عمارت عالی قاپوی اصفهان، ساخته شده ولی زیباتر از آن از کار درآمده است زیرا در عمارت عالیقاپو راهروهای باریک و اطاقهای کوچک را بدان نحو گچبری کردهاند از اینرو محدودیت محیط مانع ایجاد طرحهای زیبا در موقع احداث، و نمایش واقعی آن بعد از ساختمان گردیده است. حال آنکه در چینیخانه وسیع و با عظمت اردبیل گچبریها با اسلوب بسیار مطلوبی طرحریزی شده و بوضع با شکوهی خودنمائی میکند.
ص: 249
از این نظر است که هنرمندان آنرا ممتاز از گچبریهای عالیقاپو و شاهکار هنر گچبری در ایران میدانند و صفحات مشبک مستطیل شکلی را، که در جلوی دومین طبقه پنجره های چینیخانه از گچ ساخته شده است، نمونه بیهمتای این هنر میپندارند.
داخل گنبد بزرگ چینیخانه، تا سر در اشکافها و پنجرهها، سراسر با این گچبریها مزین بود ولی چند سال پیش بر اثر نفوذ رطوبت از بالای گنبد، قسمت اعظم آن فرو ریخت و این اثر زیبای تاریخی را، که قرنهای ممتدی سالم بر جای مانده بود، در عهد ما با چنین وضع تأسفآوری مواجه گردانید.
این اثر تاریخی گرچه در شهر اردبیل واقع است ولی در واقع متعلق بهمه ملت ایران میباشد زیرا مظهر هنر و کار و زحمت مردم این مرز و بوم است و حتی قسمتهای هنری آن، مثل گچبریهای چینیخانه و غیره، از آن جهة که علم و هنر وطن و مرز مخصوصی ندارد، از افتخارات بشریت بشمار میآید و از این رهگذر است که نقص و خرابی آن هرفرد ایران دوست و علاقمند را متأثر و اندوهگین میسازد.
نگارنده هم در آن موقع مانند دیگر افراد ایرانی از این واقعه تأثرآور متأسف بود و در زمانی که در اوقاف کشور با عنوان معاونت خدمت مینمود مبالغی از اعتبارات مربوط را بدین کار اختصاص داد. اما آن وجه، طبق توصیه ارباب تخصص، صرف خرید و نصب چوب بست بزرگی برای حفظ و نگهداری باقیمانده گچبریها از ریزش گردید و برای مرمت خرابیها تکافو ننمود. اضطرارا از اداره کل باستانشناسی استمداد شد و چون آن نیز بجائی نرسید راه چاره در توسل بشاهنشاه، که بخاندان صفوی احترام خاصی قائلند، منحصر گشت و شرحی بعنوان آنمقام عالی کشور تهیه گردید.
طبیعی است این نامه وقتی مؤثر میشد که بعرض مقام سلطنت میرسید و آن خود دشواریهائی همراه داشت. برای رفع آن دشواریها بود که نامه از قول شخص شاه اسماعیل صفوی نوشته شد و در آبانماه 1346 خورشیدی بوسیله رئیس دفتر مخصوص تقدیم گردید و آن نامه چنین بود:
ص: 250
«از یک شاه به یک شاهنشاه:
برادر تاجدارم اعلیحضرت محمد رضا شاه پهلوی شاهنشاه ایران خدمات ارزنده اعلیحضرت، در راه بقاء و اعتلای ایران عزیز و تأمین سعادت هممیهنان، برای من که حیات کوتاه خود را از کودکی تا مرگ بر آن فدا نمودهام ، بسیار افتخارآمیز است و اقدامات پی- گیر شاهنشاه آریا مهر مکمل تلاشها و کوششهای بسیار سختی است که چهار قرن و نیم پیش، من در راه ایجاد وحدت سیاسی و جغرافیائی ایران برعهده داشتهام.
شاه برادرم! اعتقاد به بقای روح بعد از مرگ، مؤید این نظریه است که کارها و خدمات زمامداران هرزمان، بر خدمتگزاران پیشین پوشیده نمیماند و اقدامات نیک آنان موجب غرور و مباهات معنوی اینان میشود. هر زمانی بعد از من، که پادشاه لایق، و ایران دوستی بر وطن من حکومت کرده، مرهمی بر زخمهای روحی من در جنگهای چالدران گذاشته شده؛ و هرگاه که شخص نالایقی، ولو از فرزندان خود من، براریکه سلطنت ایران تکیه زده بمثابه تیرهای جانکاهی بوده است که در معرکه هولانگیز جنگهای شیروان بر قلب حساس من نشسته است و چقدر خوشحالم که آن برادرم ایران عزیز را به پایه والائی از ترقی و تعالی میرساند.
برادر تاجدارم! گذشت روزگار قبه و آرامگاهی را که فرزندانم بر من و اجداد بزرگوارم ساختهاند دستخوش خرابی قرار داده و حوادث ایام آنرا تهدید بویرانی مینماید. هر روز قسمتی از سقفها و دیوارها فرو میریزد و یا باقیمانده ناچیز اشیاء آن بسرقت میرود! ....
مایلم که شما برادرم آریا مهر شخصا از این وضع اطلاع یابید و با عاطفه حقشناسی خاصی که نسبت بگذشتگان خدمتگزار دارید اظهار
ص: 251
علاقه فرمائید که با مأموریت شخص دلسوز و مورد اعتماد و تأمین اعتبار کافی، بیکباره آرامگاه من و اجدادم تعمیر اساسی یابد و سایه این بنای باستانی قرون دیگری بر مزار ما مستدام باشد. و نیز مدفن راد مردان بزرگی، که در جنگهای استقلال ایران شربت شهادت نوشیده و در شهیدگاه مجاور قبور ما آرمیدهاند وضع آبرومندی بخود بگیرد.
رجاء واثق دارم که اگر خدای ناکرده از این مکتوب یا عبارات آن تکدری بر خاطر برادرم دست دهد تقدیمکننده از آثار آن در امان باشد.
اردبیل بتاریخ شهریور 1346.
شاه اسماعیل صفوی مؤسس سلسله صفوی»
این نامه، که رعایت جهات مختلف فلسفی و تاریخی و علو مقام گیرنده و نویسنده در تنظیم آن ضرورت داشت، برطبق نوشته رئیس دفتر مخصوص شاهنشاه «بسیار خوب تنظیم شده و فوق العاده مورد توجه واقع شد» و اوامری برای مرمت این بنای تاریخی صادر گردید که هنوز هم در مرحله اجراست.
کتابخانه بقعه اردبیل:
باری در عهد شاه عباس دوم، که تالار چینیخانه احداث گردید، کتابخانه بزرگی در آن تأسیس شد که حاوی تعداد زیادی کتاب بزبانهای عربی و فارسی و ترکی بود و از حیث کتابهای کمنظیر و پربهائی که داشت حتی در خارج از ایران دارای شهرت و معروفیت خاصی بود.
سیاهه آن کتابها بطور کامل موجود نیست ولی کتابخانه ملی تبریز در سال 1348 خورشیدی سندی چاپ و منتشر کرده که اصل آن، بنا بنوشته آن کتابچه چاپی، در سال 1172 قمری، یعنی 115 سال بعد از بنای چینیخانه تهیه شده و اکنون در موزه آذربایجان نگهداری میشود. این سند عبارت است از صورت اشیاء بقعه در آن تاریخ، که بدستور سید محمد قاسم بیگ صفوی، متولی آنروز بقعه و بخط ملا محمد طاهر نامی نوشته شده است و بشکل طوماری میباشد که 12 سانتیمتر عرض و 757 سانتی- متر طول دارد و مندرجات آن، که در اصل با ارقام سیاقی نوشته شده است در 80
ص: 252
صفحه 22 سطری، کتابچهای را که کتابخانه ملی تبریز بقطع وزیری و چاپ سربی تحت عنوان «گنجینه شیخ صفی» چاپ کرده است، تشکیل میدهد.
بموجب آن سیاهه بقعه شیخ صفی الدین در آن تاریخ 744 مجلد مصحف مجید سی جزو و 224 مجلد سی پاره داشته که سه مجلد آن بخط کوفی و بدست امیر المؤمنین علی علیه السلام بر پوست آهو نوشته شده و 32 مجلد دیگر نیز با همان خط و مشخصات بوسیله حضرات ائمه معصومین علیهم السلام نگارش یافته بود. باقی این مصحفها بخط کوفی، ریحانی، ثلث، نسخ ... و بدست معروفترین خطاطان اسلامی نوشته شده
ص: 253
بوده است. مصحفهای مذکور جلدهای تیماج منقوش و ترنجدار داشته و در قابلقهای زربفت و یا قطنی زرد و یا نقره بافت گذاشته میشده است.
غیر از مصحفهای مجید، 228 جلد کتاب و 224 قطعه مرقعات در 32 جلد دیگر نیز وجود داشته است که مشخصات آنها از حیث نام کتاب، مؤلف، نوع- خط، کاغذ، نویسنده و غیره قید گردیده است. مرقعات مزبور از عالیترین نوع خود در ایران بشمار میآمده و در آنزمان نیز بسیار نفیس و گرانبها بوده است .
این سند زمانی تهیه گردیده است که دست تطاول بزرگان و صاحبان قدرت بر اشیاء آستانه باز بوده و تعدادی از آنها بیغما برده شده بوده است. این مطلب در آخر آن سند نیز بنحوی مورد اشاره متولی قرار گرفته و نوشته شده است که «چون در این ایام اختلال اوضاع روزگار چند دفعه تفرقگی بسکنه این ولایت و خدمه سرکار آستانه مقدسه روی داده و ارباب اختیار چند باینجا آمده هریک چیزی از اجناس سرکار هویت مدار تصرف کردهاند درینوقت که بنده درگاه بازدید اجناس و کتب سرکار نمود نسبت به نسخهای که عالیشان میرزا عبد اللّه بعد از فتح قلعه اردبیل حسب الامر الاعلی ممیزی کرده بر این موجب قصور و کسور ملاحظه شد». آنگاه سیاهه اشیائی را که بیغما بردهاند بتفصیل ذکر کرده است که از جمله آنها کتب مذهب و مرقع و غیره بوده است.
قابل توجه است که نادر شاه هم در این تاراج سهمی داشته و شاید بیش از همه و پیش از همه در اینباره اقدام نموده است. هربار که گذر او بر این شهر افتاده اشیائی را از آن آستانه برداشته است. ما در جلد اول این کتاب هم اشاره کردهایم که نادر شاه
ص: 254
چون از نفوذ صفویه و قدرت خانقاه اردبیل بیم داشت از اینرو درصدد ویران کردن این شهر برآمد و در عهدوی اردبیل، که شاید بعد از پایتخت مهمترین و معتبرترین شهرهای ایران بشمار میآمد، اهمیت و اعتبار خود را هرروز بیش از پیش از دست داد و سکنه آن، طبق نوشته لغتنامه جغرافیائی فرانسه، به 3700 نفر رسید.
اقدام نادر موجب آن گردید که دست یغماگران دیگر نیز بر آستانه شیخ صفی الدین و کتابخانه و گنجینه آن بازگردد و هر صاحب قدرتی که بر این شهر گماشته شود چیزی از آن گنجینه بیغما ببرد.
ملا محمد طاهر، نویسنده سندیکه مورد بحث ماست، در آخر آن مدرک، کتبی را که بوسیله نادر شاه از بقعه شیخ علیه الرحمه برده شده است چنین آورده است:
«اما سبب کسور کتب و غیره آنچه، چون نادر شاه دفعه اول که بتسخیر شیروان میرفت بعد از زیارت به سیر چینیخانه و کتابخانه آمده ... مقاله حضرت شیخ علیه الرحمه را طلبیده بعد از ملاحظه کتب مذهب مصور، مقاله را با دوازده مجلد کتاب مقطع برداشت که در اسفار مطالعه نماید».
وی گویا باین کار قناعت نکرده «به خوانین نیز تکلیف برداشتن کتاب نمود. از آنجمله میرزا مهدیخان منشیباشی نیز سه مجلد برداشت».
نادر شاه بار دیگر جعفر بیگ نامی را بعنوان چاپاری از خراسان باردبیل فرستاده ضمن نامهای از متولی بقعه «خمسه نظامی را که بسیار مقطع و مصور بود با یکعدد نسخه دیگر بخط میر عماد خواسته بودند. مرحوم متولی مزبور با قابلق و مشمع و پرده کهنه پیچیده در حضور حاکم اردبیل از چاپار مومی الیه ارسال نمود». دفعه دیگری نیز که میرزا عبد الرزاق جهانشاهی ضابط اردبیل را امر بحمل نقرههای آستانه برشت کرده بود «پنج ورق مذهب نیز بخط میر عماد» از مرقعات گرانبهای آستانه را برداشته است.
ابراهیم خان برادر نادر شاه نیز، هنگام سفر بداغستان، چندی در خانه متولی آستانه در اردبیل اقامت کرده و موقع رفتن «پنج و شش مجلد قرآن» برداشته با خود برده است.
هنگامیکه آزاد خان افغان باردبیل آمد خود او احترام بقعه را حفظ نمود ولی
ص: 255
بعضی از افاغنه خیرگی کرده ده مجلد از کتب بقعه را برداشتند. میرزا شفیع وزیر تبریزی هم یکجلد تیمورنامه هاتفی مذهب مجدول را، که در حاشیه آن دیوان میرزا- قاسم گنابادی نوشته شده بوده است، بر سبیل امانت گرفته و دیگر باز پس نداده است.
اینها دست درازیهای نامساعدی بوده که در زمان حکومت مقتدر نادر شاه بر این آستانه صورت گرفته است و طبیعی است که در عهد نابسامان بعد از وی دستهای تطاول دیگری که بر آن بقعه باز شده است خیلی درازتر و گستاختر از آندوره بوده است.
دستاندازی روسهای تزاری بر بقعه اردبیل و حمل کتابهای آن بروسیه:
در پایان جنگهای رقتآور ایران و روس نیز براهنمائی «گریبایدوف» و دستور ژنرال «پاسیکویچ» روسی مقدار زیادی از کتب گرانبهای آستانه اردبیل بروسیه انتقال یافت.
بطوریکه در جلد اول این کتاب گفتهایم در اواخر جنگهای ایران و روس ستونی از سپاه تزار، بفرماندهی ژنرال سوختلن، باردبیل آمد. او اگرچه بقلعه راه نیافت ولی شهر را تحت اشغال خود درآورد و تا انعقاد عهدنامه ترکمنچای و اجرای مواد آن در این شهر باقی ماند. گویا یکی از مأموریتهای این ژنرال روسی تصرف کتابخانه شیخ صفی و حمل آنها بروسیه بوده است که بنا بتوصیه «پروفسور سن کرسکی» خاورشناس معروف روس و خواهش گریبایدوف از پاسیکویچ صورت گرفته است.
برای تصرف کتابخانه فرمانده روس از معاریف شهر دعوتی نموده از آنها تسلیم کتابها را خواستار گردید. اینان ایستادگی کردند و بدین کار حاضر نگشتند ولی سرانجام آنها را وادار بتسلیم نمودند و عمال تزاری در ژانویه 1828 میلادی تعداد 114 فقره از بهترین کتابها را، که جلدهای آنها عموما طلا و نقره بود و مینیاتورهای زیبائی داشت، بدقت بستهبندی نمود و روانه پطر و گراد (لنینگراد) کنونی ساخت.
دایرة المعارف بریتانیکا در اینباره نوشته است «بقعه شیخ صفی الدین مساجد و مدارس عالی دارد. در اوایل قرن هفده کتابخانه بسیار مهمی بوسیله شاه عباس در آنجا احداث گردید که حاوی عالیترین، کمیابترین و گرانبهاترین کتابهای خطی بود ولی در سال 1828 میلادی روسها آنها را به پطرزبورگ بردند و کتابخانه مهمی در آنجا ترتیب دادند» .
ص: 256
لغتنامه جغرافیائی فرانسه هم در 115 سال پیش، یعنی زمانی که 28 سال از نقل کتب اردبیل بروسیه میگذشت، در بحث مربوط باین شهر نوشته است «یک مدرسه مجللی دارد ... و یک کتابخانه که سابقا پر از کتابهای خطی بود و بعدا هنگام آخرین جنگهای ایران و روس به سن پطرزبورگ برده شد» .
ابراهیم بیگ در سفرنامه خود، آنجا که سخن از بقعه شیخ صفی الدین میگوید، مینویسد «... التماس کردیم در خزانه را باز کردند. لوحه بخط امیر المؤمنین اسد اللّه الغالب علی بن ابیطالب علیه السلام دیدیم که بخط کوفی در پایان لوحه مرقوم رفته بود: کتبه علی بن ابو طالب. و لوحه دیگر بخط حضرت امام حسن علیه السلام زیارت شد که در آخر آنهم کتبه حسن بن علی مرقوم بود».
کتابخانه اردبیل محصول شش قرن علاقه و کوششی بود که عارفان با حقیقت و پاکطینت و رهروان با ایمان طریقت در این خانقاه تشکیل داده بودند. اساس آنرا کتابخانه خود شیخ صفی الدین بوجود آورده بود. بعد از او نیز فرزندانش که صاحب خرقه و سجاده بودند در تکمیل آن کوششها کردند و چون نوبت بشاهان صفوی رسید با احترامیکه بجد خود ابراز میداشتند در توسعه کتابخانه هم توجه کافی مبذول داشتند و بزرگان دولت، برخی برای تقرب بدربار سلطنت و بعضی بخاطر ارادت بمقام صفا و معنویت شیخ، از تکمیل آن باز نایستادند و وسعت آنرا تا بدانجا رسانیدند که بقول دایرة المعارف بریتانیکا «کتابخانه مهمی در آنجا ترتیب یافت که حاوی عالیترین، کمیابترین و گرانبهاترین کتابهای خطی» گشت.
دایرة المعارف الاسلامیه ایران و همگی معارف شیعه امامیه اثنی عشریه، که کتاب مفیدی از حیث موضوع است، در جزء دوم از حرف الف با جیم مبحثی درباره اقدام روسها نسبت بتصرف کتابخانه اردبیل آورده است که ما آنرا در اینجا نقل مینمائیم:
«این کتابخانه بعد از انقراض خاندان صفویه، و بروز آن انقلابات، متفرق گردیده ولی تا ایام سلطنت فتحعلیشاه و موقع جنگ با روسها 1240- 1343 مقداری از کتب آن باقی بوده است. در همان موقع آخرین ذخیره گرانبهای کتابخانه شیخ
ص: 257
صفی الدین از بین رفت و خلاصه تفصیل این قضیه را اینک شرح میدهیم:
در ماه دسامبر 1827 قشون روس بسر کردگی بسکویچ و همراهی گریبایدوف شهر تبریز را تصرف نمود از طریق میانج عازم تسخیر تهران بودند تا دامنه فتوحات خود را در ایران ادامه دهند. همان موقع پروفسور مستشرق سنکورسکی برئیس کل ارکان حرب قشون روس «گرافدیپچ» شرحی نوشته و تقاضا نمود که در این مسافرت از کتب خطی و آثار ادبی در ایران نیز استفاده شود. مخصوصا انجام این وظیفه را پروفسور مزبور بعهده (گریبایدوف) که از نویسندگان مشهور روس بوده واگذار کرده. رئیس ارکان حرب عین مراسله و تقاضانامه (سنکورسکی) را بنظر (پسکویچ) رسانیده و پسکویچ با گریبایدوف در اینباب مشورت کرد. بالاخره پس از تحقیقات زیاد معلوم شد که در ایروان و نخجوان کتابخانه مهمی وجود ندارد و کتابخانه عباس- میرزا در تبریز نیز اهمیت علمی نداشته است و مجموعهای از کتب معاصر میباشد.
ولی در اردبیل مقداری کتب و رسائل خطی گرانبها در کتابخانه جنب مقبره شیخ صفی الدین باقی میباشد».
مؤلف دائرة المعارف در اینجا قسمتی از نوشته «آدام اوله آریوس» و «جان موریر انگلیسی»، مؤلف کتاب «حاجیبابا»، را در مورد کتابخانه مینویسد و آنگاه باقی مطلب را چنین بیان میکند: «در هرصورت گریبایدوف که از رجال سیاسی و ادبی مشهور آنزمان بوده آنی از فکر کتابخانه اردبیل فارغ نبود و موقع را غنیمت شمرده و در موقع تصرف آذربایجان ایران درصدد استفاده از آن کتابخانه برآمد و پیشنهاد (سنکورسکی) بیشتر او را تهییج نمود و با آنکه اردبیل در فرونت جنگ نبود و تصرف در آن مستلزم مخارج و زحماتی بوده باز هم برحسب اصرار و تقاضای گریبایدوف یکعده قشون از قرهباغ بطرف اردبیل اعزام نمود. این لشگرکشی برای تسخیر گنجینه علم و ادب بود و با سیاست یا منافع سلطنتی تماس نداشت. بالاخره ژنرال سوقنان در 25 ژانویه 1828 شهر اردبیل را محاصره و تصرف نمود. پس از ورود بشهر علما را دعوت کرد، آنها را از قصد و عزم پسکویچ درباره کتابخانه آگاهی داده علماء در ابتدا قال و قیل نموده بالاخره مجبور شدند کتابخانه را تسلیم نمایند و ژنرال در تصرف خود درآورد.
ص: 258
اوایل ماه فوریه دو دسته قشون سواره و پیاده کاروان کتاب را از اردبیل بتفلیس حرکت دادند».
نویسنده کتاب مزبور در ذیل این مطالب اضافه میکند که «اطلاعات فوق از کتاب روسی موسوم به (گریبایدوف در گرجستان و ایران) منطبعه بادکوبه، 1930 تألیف (فنی کولویوف) و کتاب روسی معروف بتاریخ روابط علمی شرق و اروپا و روسیه، چاپ لنین گراد ترجمه شده است». آنگاه مؤلف مذکور صورت کتب نامبرده را، که بنا بنوشته خودش «دانشمند محترم پروفسور ژرژمار» برای او فرستاده است، چنین آورده است:
فهرستی از کتابهای بقعه شیخ صفی الدین که بوسیله روسها برده شده است:
«قسمتی از فهرست کتابخانه شیخ صفی الدین:
1- مطلع خصوص الکلم فی معانی فصوص الحکم. بزبان عربی در فلسفه اسلامی، تألیف محمد بن علی.
2- اسماء الحسنی، با ترجمه عربی تألیف سلطانعلی مشهدی.
3- اسناد مناجات مخمس بعربی.
4- صحیفه کامله، تألیف عبد اللّه بن عمر بعربی.
5- طوالع الانوار و مطالع الانظار بعربی. تألیف بیضاوی.
6- شواکل الحور فی شرح هیاکل النور.
7- الاشارات و التنبیهات.
8- کتاب الکناش معروف بکتاب الفاخر. تألیف محمد بن زکریای رازی در طب.
9- الجامع الکبیر معروف بالحاوی. تألیف یحیی بن سعید هذلی حلی.
10- مرقعات.
11- مرقعات.
12- مرقعات.
13- روضه عین القضاة همدانی.
14- کتاب علم. تألیف غزالی.
ص: 259
15- لوایح جامی.
16- تحفه شاهی.
17- مرقعات.
18- مقاله خواجه انصاری.
19- مقاله خواجه انصاری.
20- کیمیا.
21- سعادت غزالی.
22- تاریخ طبری بفارسی.
23- تاریخ طبری بفارسی.
24- تاریخ طبری بفارسی.
25- فردوس التواریخ.
26- روضة الصفا میرخواند در 11 جلد .
27- خلاصة الاخبار فی بیان الاحوال الاخیار، تألیف خواندمیر .
28- حبیب السیر.
29- جواهر الاخبار بوداق.
30- جامع التواریخ رشید الدین.
31- مرقعات.
32- ظفرنامه تیموری.
33 ظفرنامه تیموری.
34- مطلع السعدین و مجمع البحرین عبد الرزان سمرقندی.
35- مطلع السعدین مذکور.
36- بیاض مکالمه شاه طهماسب با ایلچیان.
ص: 260
37- صفوة الصفای ابن البزاز.
38- تاریخ شرفنامه.
39- تاریخ الدائر کالدرر و الجواهر.
40- روضة الجنات فی سیرة النبی و الآل و الاصحاب.
41- مجمع الانساب.
42- احسن الکبار فی معرفة الائمة الاطهار تألیف محمد بن زید بن عربشاه حسینی.
43- احسن الکبار جلد دوم.
44- خلاصة الاشعار و زبدة الافکار.
45- مجموعه شعرا.
46- خمسه نظامی .
47- دیوان اشعار.
48- شاهنامه 4 نسخه .
49- دیوان انوری.
50- دیوان جامی.
51- دیوان اشعار متفرقه (متعدد).
52- خسرو و شیرین.
53- انتخاب حدیقه حکیم سنائی.
54- دیوان خاقانی.
55- دیوان صفی.
56- دیوان عطار.
ص: 261
57- دیوان کمال الدین مکرر.
58- گلستان سعدی.
59- کلمات.
60- نظامی گنجوی.
61- انتخاب دیوان خسرو.
62- گلشن راز.
63- کلیات دهلوی.
64- انتخاب دیوان خسرو.
65- هشت بهشت.
66- لیلی و مجنون.
67- انتخاب خسرو شیرین.
68- خسرو خان وریرانی.
69- ترجیعبند جامی.
70- دیوان امیر حسین دهلوی.
71- زاد المسافرین.
72- دیوان خواجه.
73- دیوان ابن یمین.
74- کتاب مهر و تستری تألیف عصار (متعدد).
75- کلیات عماد الملة و الدین فقیه کرمانی (متعدد).
76- دیوان حافظ شیرازی.
77- کلیات حکیم نزاری.
78- دیوان کاتبی.
79- غزلیات شاهی در سه نسخه.
80- کتب سبعه جامی.
81- تحفة الاحرار در سه مجلد (شعر).
ص: 262
82- سبعة الاحرار (شعر).
83- سلسلة الذهب اشعار فارسی.
84- چهل حدیث جامی.
85- دیوان اشعار.
86- گوی و چوگان شیخ سعدی.
87- ثمرنامه هاتفی- جامی نسخ متعدده.
88- شاهنامه هاتفی.
89- منظر نظامی.
90- مرثیه.
91- دیوان بابا افغانی.
92- آصفی.
93- رساله ملا سلطانعلی.
94- قصاید و اشعار.
95- آثار المظفر.
96- شاهنامه شاه اسماعیل.
97- شاه درویش هلالی.
98- کلیات اهلی شیرازی.
99- کلیات اهلی شیرازی (مکرر)
100- عقاید شاهی.
101- کتاب مهر.
102- عماد فقیه.
103- دیوان مانی.
104- حسن و دل.
105- نزهة العاشقین.
106- مرزبان نامه.
ص: 263
107- ترجمة الفرج بعد الشدة.
108- مرقعات.
109- مرقعات و دواوین مختلفه.
110- نظم و نثر ترکی.
111- کلیات نوائی.
112- خمسه علیشیر نوائی.
113- دیوان نوائی (متعدد).
114- اسکندرنامه.
نویسنده دایرة المعارف بعد از ذکر اسامی این کتب یادآور میشود که «در هر صورت چیزی از کتابخانه شیخ صفی الدین اردبیل باقی نمانده است جز اوراق متفرقه که شاید معادل یکخروار باشد و از این اوراق چیزی که چند وقت پیش بیرون آمد، و در مجلد تقدم معرفی شده است، ترجمه فارسی تفسیر ابن جریر طبری میباشد که مترجم آن بلعمی معروف بود و مجلدات آنرا بتهران آوردند تحویل کتابخانه سلطنتی دادهاند. البته ضمن این اوراق کتابهای دیگری است که توجهی بآن نشده است و بالاخره متلاشی و نابود میشود».
نکتهای که درباره نوشته این مؤلف باید اضافه شود آنست که تعداد کتابهای بقعه شیخ صفی الدین، که روسها از اردبیل بردهاند، 114 جلد نبوده است بلکه چون بعضی از آنها نسخ متعدد و مجلدات بیشتری داشتهاند از اینرو تعداد کتابها نیز بیشتر بوده است .
بعد از روسها نیز قسمتهائی از کتب بقعه مورد تطاول قرار گرفت. این دستبردها گاهی خصمانه و زمانی بمنظور خدمت صورت میگرفت. بدینمعنی گاهی حاکم و فرمانروا، یا مهاجم و متجاوزی، بدین شهر دست مییافت و اشیائی از آن بقعه را بر میداشت.
زمانی نیز کسانی از متولیان و خدام، برای آنکه کتابها را از غارت و چپاول آنان محفوظ دارند، آنها را بمنازل خود میبردند یا در جاهائی مخفی میداشتند ولی بعدها
ص: 264
خود یا وراث آنان امکان برگرداندن آنها را بآستانه نمییافتند و بدینطریق از راه خیرخواهی موجب از بین رفتن آنها میشدند.
با اینحال هنوز تعداد بالنسبه قابل توجهی از مصحفها و کتابها و مرقعات بقعه باقیمانده بود و کتابخانه اردبیل باز از این جهت امتیازی داشت لیکن در سال 1314 خورشیدی بدستور وزارت معارف آنها را بتهران بردند و این بقعه باستانی را از این حیث بکلی خالی ساختند.
این کار بسرپرستی مرحوم سید عبد الرحیم خلخالی صورت گرفت و در 80 صندوق بزرگ، که محتویات آنها را اشیاء نفیس و گرانبهای بقعه تشکیل میداد، بستهبندی گردید. در بین آنها چندین مجلد قرآن نفیس و بینظیر، که برخی با خط کوفی بر پوست آهو نوشته شده بود، و بعضی با خط بهترین خطاطان قدیم و بسبک کوفی، ریحانی، رقاع، ثلث، نسخ و نستعلیق تحریر یافته بود قرار داشت و کتب خطی مهمی مثل نسخههای متعدد و قدیمی شاهنامه فردوسی، خمسه نظامی، شاهنامه هاتفی، خسرو و شیرین نظامی، فرهاد و شیرین وحشی و غیره همراه آنها بود.
در کتابخانه اردبیل، بطوریکه دائرة المعارف اسلامی هم اشاره کرده، شش مجلد از هفت مجلد دوره کامل ترجمه تفسیر طبری مربوط بسال 345 هجری قمری هم وجود داشت که در غارت روسها از نظر آنها مخفی و در گنجهای باقیمانده بود.
در سال 1305 خورشیدی این مجلدات نیز بتهران حمل گردید و چون نسخه گرانبها و منحصر بفرد در ایران بود در کتابخانه سلطنتی نگهداری شد.
در این تاریخ که ما این نوشتهها را فراهم میآوریم در بقعه شیخ صفی الدین فقط تعدادی از جزوات و مجلدات قرآن مجید، که نسخههای خطی زیبای قرنهای چهارم و هفتم و نهم هجری است، با مقدار زیادی اوراق و اسناد موجود است. اوراق مذکور غالبا صورتحساب احسانها و اطعامهائی است که در عهد سلاطین صفوی در بقعه داده میشد و قسمتی از آنها هم قبالههای خرید خانههائی است که برای توسعه حریم بقعه از قرن هشتم باینطرف خریداری شده است.
ص: 265
گنجینه بقعه شیخ صفی الدین:
بقعه شیخ صفی الدین، علاوه بر کتابخانه، از حیث ظروف و اشیاء بینظیر دیگر نیز شهرت و عظمت خاصی داشت و بر آن گنجینه اشیاء از جهت نفاست، ظرافت، تعداد و نوع آنها حتی در پایتخت کشور و دربار سلطنت هم مثل و مانندی نبود و در واقع موزه بسیار با ارزش و گرانبهائی بشمار میآمد که نمایشگر هنر و ذوق و قابلیت نسلهای گذشته این مرز و بوم بود.
ما متأسفیم که مانند کتابها از این اشیاء گرانبها و بیبدیل نیز سیاهه کافی برجای نمانده و یا برای نگارنده دسترسی بدانها میسر نگشته است تا بتواند خوانندگان این کتاب را از این حیث باطلاعات کافی راهنمائی کند. تنها سندی که از این لحاظ میتوان از آن یاد کرد همان کتابچه «گنجینه شیخ صفی» است که کتابخانه ملی تبریز از روی یک سند 216 ساله، در سال 1348 خورشیدی، چاپ و منتشر کرده است و ما قبلا بدان اشاره نمودهایم.
در بعضی از قسمتهای آن از سیاههای که میرزا عبد اللّه نامی در 911 هجری ممیزی کرده بوده است اشارتی رفته و از اختلافاتی نیز عنوان شده است. مهمترین اختلاف این دو سند از حیث ظروف چینی و عقیق و یشم و پارچهها و فرشهائی است که بعد از آن تاریخ، بویژه در عهد شاه طهماسب اول و شاه عباس بزرگ، بر این آستانه اهدا گردیده است. ما در جای دیگر گفتهایم که سند مربوط بسال 1172 نیز کامل نیست زیرا حکایت از بیغما رفتن تعدادی از اشیاء بقعه مینماید و گرچه در بعضی موارد نام آنها را نیز مینویسد ولی گاهی هم بذکر کلی آنها اکتفا میکند.
طبق مدلول آن سند بقعه شیخ صفی الدین در آن تاریخ دارای صد فقره وسایل و اشیاء طلا بوده که از جمله آنها پنجره اصلی گنبد و چهارچوبه در بقعه و آستانه آن ذکر شده است در حالیکه مقداری از سکهها و پولکهای طلا نیز، طبق نوشته آن سند، در تاخت و تاز ترکها، که نویسنده بنام رومیه شوم و لزگیها از آن یاد میکند،
ص: 266
از بین رفته است . همچنین قبههائی که در بالای چهارگوشه و نیز در وسط دو ضلع بزرگ صندوق مقبره شیخ صفی الدین قرار داشت جزو این طلا آلات منظور گردیده و اضافه شده است که متولی در موقع حمله ترکها آنها را با خود بگیلان برده بود و پس از رفع خطر بآستانه برگشت داده شده است.
علاوه بر طلا و نقره آلات، مقدار زیادی سنگهای قیمتی هم، مثل یاقوت و لعل و فیروزه، باندازههای مختلف در آن سیاهه یاد شده است و در ضمن اشیاء- دیگر هشت عدد پیاله عقیق و یشم و فادزهر، 957 عدد ظروف چینی قابل استفاده ، دو عدد قلیان بشکل فیل، یکعدد بشکل جغد، یکعدد بشکل گربه و پنج عدد باشکال دیگر ثبت گردیده است.
تنگهای متعدد لب طلا و فیروزه نشان یا سر نقره مطلای دو دوستهدار یا لاجوردی، سرپوشدار یا بیسرپوش، پیالهها، نمکدانها و تعداد زیادی قازقان بزرگ و کوچک لگن، مسینه آلات، آفتابه لگنهای هندی، شمعدانها، مقراضها سر علم آهنی حاوی کتیبه و مقدار کثیری فرش، سجاده، پرده، صندوقپوش و غیره نیز در آن گنجینه وجود داشته است.
ما از باب رعایت اختصار از ذکر این سیاهه پوزش میخواهیم زیرا اگر تعداد آن اشیاء و توضیحاتی را که درباره ساخت و نوع آنها، و هنر و صنعتی را که در اغلب
ص: 267
این اشیاء بکار رفته و در آن سند بطور اجمال ذکر شده است در اینجا میآوردیم میبایست تمام هشتاد صفحه کتابچه یاد شده را عینا نقل کنیم و اگر بنحو ساده بذکر نام یکیک آنها اکتفا مینمودیم هرآینه ممکن بود خواننده را در مسیر واقعی مطالب قرار ندهیم و این هردو در حد خود مطلوب نمیبود. از اینروست که با اشاره اجمالی بنوع آنها راه وسط را برگزیدیم و خوانندگان دانشمند را در صورت علاقه بملاحظه آن کتابچه راهنمائی کردیم .
حق هم همین است زیرا اگر ما مینوشتیم که هشت عدد پیاله از عقیق و یشم و فادزهر در آن گنجینه بوده است بلا درنگ توجه خواننده بدان معطوف میشد که پیالهایکه از عقیق ساخته شود چقدر گرانبها میباشد. ولی وقتی خود در شرح آنها بخواند که این پیالهها باشکال بینظیری بوده و دسته و پایههائی داشته است که بشکل میمون و حیوانات دیگر ساخته شده و بنقشهای بدیعی منقوش بوده است در آنصورت قیمت واقعی اشیاء مذکور از حیث جنس عقیق و فادزهر، توأم با ارزش هنری آنها، که نزد اهل هنر بسیار گرانبهاتر از هرماده قیمتی است، در ذهن او، در سطح قابل ملاحظهای خودنمائی میکند.
ما وقتی ملاحظه میکنیم که مثلا صندوق مزار شیخ صفی روپوش زربفت بوم طلائی کمنظیری داشته و سوره مبارکه «إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ» با عالیترین شکل در آن نوشته شده و آستر و دامن و سجاف آن از دارائی و حریر و زربفت بوده است از تصور عظمت آرامگاه عارفی، که امروز نیز معنویت مزارش زائران و بازدیدکنندگان را تحت تأثیر قرار میدهد، ناخودآگاه حیرتی در خود احساس میکنیم و این تأثر وقتی بیشتر میگردد که میخوانیم سی و دو عدد از این صندوقپوشها بانواع و الوان و اشکال مختلف در آن بقعه بوده است. وجود تعداد زیادی ابرهها ، شالها، چکینیها ،
ص: 268
مخملها، اطلسها و علمها، زربفت و کتیبهدار و گلدوزی و گلابتون شده، با چند طاقه جامه کعبه مقدس ، عصاهای آبنوس و صدفنشان، تسبیحها، پیراهنهای تاریخی از خواجه علی سیاهپوش، قندیلهای بیبدیل، سینیهای گوناگون، مهر شیخ صفی الدین و اشیاء ارزنده بسیار دیگری، که قسمتی از اموال بقعه را تشکیل میداده است، انسانرا خواه و ناخواه باهمیت گنجینه بقعه اردبیل متوجه میسازد.
چینیهای بقعه عبارت از قدحها، دوریهای بزرگ، مرتبان (تنگ) های زیبا، پیالهها، آفتابهها و سایر ظروف نفیس بوده است که گلها و تصاویر و نقشهای آبیرنگ جالبی بر زمینه سفید آنها نقاشی شده و تصویرهائی که از انسان بر آنها نقش گشته بصورت مردان چینی بوده است و این نقشها امروزه نشان دهنده طرز لباس و هیکل و خصوصیات ظاهری مردان چند قرن پیش کشور چین، بر تماشاگران آنها میباشد.
تعداد 835 عدد از آنها ممهور بوده است و مهری که بر پشت آنها زده شده یکی بخط چینی و هرآینه متعلق بسازنده آنها و دیگری بشکل چهارگوشی است که سجع آن «بنده شاه ولایت عباس» میباشد. در زمان ما ظروفی را که با زمینه سفید و نقشهای آبی ساخته شود باعتبار ظروف بقعه شیخ صفی الدین «طرح شیخ صفی» مینامند.
در اردبیل از قول گذشتگان چنین نقل میشود که برای ساختن این ظروف بامر شاه عباس استادکاران چینی بایران دعوت شده و با آوردن لوازم و مواد اولیه آنها را در محل ساختهاند زیرا آوردن ظروف از چین بایران، با آنهمه ظرافت و نفاست
ص: 269
نمونه سه عدد از ظروف بقعه شیخ صفی الدین
ص: 270
و بزرگی که دارند، با وسایل چهار قرن پیش کار سختی بوده است ولی نظر مورخان برآنست که آنها را از چین باصفهان آورده سپس بدین شهر انتقال دادهاند.
مورخان قدیم نوشتهاند که یکی از نعلینهای حضرت رسول اکرم (ص) نیز جزو اموال بقعه شیخ صفی الدین بوده است.
آنچه قابل ذکر است آنست که از آن گنجینه با عظمت امروز جز چند بشقاب و کاسه شکسته بند شده و تعدادی اوراق و شمعدانهای شکسته چیزی باقی نمانده و همه آنها بیغما رفته است.
عجب آنکه غارت آن نیز، چنانکه در مورد کتابها گفتیم، در عهد نادر شاه افشار بیشتر بوده و بموجب نوشته گنجینه شیخ صفی «ثانیا که نادر شاه استعداد بهمرسانیده در تسخیر بغداد بوده میرزا عبد الرزاق جهانشاهی ضابط اردبیل و ممیز امور آستانه مقدار 5234 مثقال نقره که در سر کار مضبوط بوده (اظهار) نموده که اینجا بیمصرف است از متولی مرحوم گرفته به حاجی اعوذ خان داده به رشت فرستاده مسکوک ساخته انفاذ نمود و در بازدید عرض اسباب سرکار پنج ورق مرقع مذهب نیز بخط میرعمادی برداشت ... نادر شاه دفعه اول که بتسخیر شیروان میرفت بعد از زیارت بسیر چینیخانه و کتابخانه آمده یکعدد پیاله فادزهر مرصع را برداشته بمتولی و خوانین خطاب کردند این پیاله ... که تیمنا از این سرکار برداشتیم به رکابدار خود سپرد به آن تقریب دو عدد تنگ دهن و گردن طلا گرفته ته نشان به یاقوت ریزه را برکابدار مذکور داده ... نصر اللّه میرزا که در آنوقت طفل و همراه نادر شاه بود
ص: 271
یکعدد قلیان بشکل فیل برداشته دفعه ثانی نیز بعد از قتل و تنبیه اهل شیروان باینجا آمده یکعدد کاسه فیروزه چینی بسیار نفیس را نیز از متولی گرفت ... ابراهیمخان برادر نادر شاه که بداغستان میرفت چند گاهی در خانه متولی مرحوم مانده چند پارچه چینی که جهة ما حضری و طعام و آبخوری او برده بودند بعضی در دست عمله او شکست یافته و رحال فادزهر را بجهة ساختن معجون بکار بردند».
غیر از نادر کسانی از عثمانیان، که بعد از شاه سلطانحسین باردبیل آمدند، جزئی از اثاثیه کشیکخانه را بیغما بردند. این اشیاء شامل «یکعدد قبه کوچک نقره از معجر مدرس شیخ صدر الدین علیه الرحمه، یکعدد قالیچه کوچک ریشه ابریشمی مستعمل و دالبر کهنه با دو سه عدد مس ... پهنورو لنگری» بود. این عده در «گریوه بیشه کنار، موسی بیگ پیرزاده را، که سابقا متولی بود و یکعدد قالی و یازده عدد بشقاب مس سرکار نیز نزد او بود»، گرفته و بردهاند.
سام شاه گیلانی هم، در زمانی که حیات و ممات نادر شاه معلوم نبود، قصد اردبیل نمود و مقداری از اشیاء آستانه را با خود برد. در عهد سلسله قاجار، مخصوصا در زمان جنگ ایران و روس، نیز مقداری از اشیاء بقعه تلف گشت.
ابراهیم بیک که بعد از این واقعه از بقعه دیدن کرده در سفرنامه خود، در آنجا که از چینیخانه سخن میگوید، چنین میآورد «در آن دایره از بس ظروف گرانبهای چینی از هرسوی چیده بودند که دیده از تماشای آنها سیر نمیشد. اما جای بسیاری از ظروف خالی بود گفتند اینها در استیلای روس بیغما رفته» است.
باقیمانده اشیاء بقعه که شامل 806 پارچه ظروف چینی و مقدار زیادی مسنیه آلات و پردهها و پارچهها و سر علم و صندوقپوش و سنگهای قیمتی بقعه بود، چنانکه گفتیم، در 80 صندوق بزرگ بستهبندی گردیده بدستور وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه در 18 رجب المرجب 1345 قمری بتهران حمل شد و بدینطریق گنجینه اردبیل، که قرنهای ممتدی از گزند حوادث مصون و در آن نقطه از ایران عزیز گویای مجد و عظمت این زاد و بوم و مظهر فرهنگ و هنر و تمدن گذشتگان بود با جاروی مذلت بکلی رفته شد و آرامگاه کسانی مثل شاه اسماعیل صفوی، که بقول مورخان بزرگی نظیر ادوارد براون انگلیسی،
ص: 272
وحدت جغرافیائی ایران امروز مرهون فداکاریهای آنهاست، آخرین قسمت تمکن مالی خود را نیز از دست داد